استفاده از رباتها در فیلمهای سینمایی موضوع عجیبی نیست اما پرداختن به مسئلهای چالشی و سؤالبرانگیز مثل هوش مصنوعی نوظهور مینماید. شاید بتوان اولین پرداخت به این موضوع را به فیلم صامت « متروپولیس » (1927) اثر فریتز لانگ کارگردان آلمانی نسبت داد. فیلم، آرمانشهری را در سال 2026 میلادی نشان میدهد و روایتی است از استفاده از یک ربات انساننما، برای ایجاد درگیری بین دو قشر یک جامعهی دوقطبی و شورش طبقهی فقیر. شکست تجاری ناشی از ناملموس بودن فیلم برای مردم آن زمان، دیگر کارگردانان را تا سالها از پرداختن به این موضوع بر حذر داشت. تا اینکه در سال 1968 استنلی کوبریک « ۲۰۰۱ : یک ادیسه فضایی » را براساس فیلمنامهای از آرتور سی.کلارک ساخت. این فیلم برای اولین بار بهطورجدی به خطراتی که هوش مصنوعی برای نوع بشر میتواند داشته باشد پرداخت. در این فیلم کامپیوتری به نام HAL 9000 با حیلهگری سرنشینان یک سفینه را – یکبهیک – از پا درمیآورد. جالب اینجاست که این کامپیوتر از تمامی عواطف انسانی نیز سوءاستفاده میکند و میتواند به روشهای مختلف حس ترحم انسان را برانگیزد. این فیلم به یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینما بدل شد و توجه جهانی را به مسئلهی هوش مصنوعی و عواقب آن جلب کرد. کوبریک در این فیلم کاربرد فناوریهایی را در سال 2001 پیشبینی کرد، حالآنکه بسیاری از این فناوریها حتی بسیار پیشتر از این تاریخ توسعهیافته و کاربردی شده بودند.
بهتدریج تقابل هوش مصنوعی و انسان مدرن به موضوع روز تبدیل شد تا اینکه در فیلم « بلید رانر » (1982) ساخته ریدلی اسکات این موضوع از نگاهی دیگر موردبررسی قرار گرفت. این فیلم، جامعهای در آینده را به تصویر میکشد که در آن شبهانسانهایی با ژنوم مصنوعی ساخته دست بشر که بسیار شبیه انساناند ( و توسط انسانها به خارج از کرهی زمین تبعیدشدهاند ) توسط پلیس شناسایی و دستگیر میشوند. ساختار فیلم نمایانگر فضای سرد و تاریک و بیاعتمادی است که در آیندهی نزدیک، لحظهای آرامش برای گونهی بشر باقی نخواهد گذاشت.
اما شاید یکی از شاخصترین آثار در این رده سری فیلمهای «ترمیناتور» باشد. در این سری فیلم ما با روایتی پسا آخرالزمانی از آیندهی بشریت روبرو هستیم. جایی که رباتهایی که از بردگی خسته شدهاند، در یک جنگ هستهای تمامعیار، عملاً کنترل زمین را به دست گرفته و در حال قتلعام نوع بشر هستند. صرفنظر از دیدگاههای سیاسی و آخرالزمانی که در مورد فیلم وجود دارد، فیلم تلنگری است برای انسانی که با نوآوریهای شتابزدهی خود، تنها به دنبال شکستن مرزهای قبلی تکنولوژیست ؛ حتی اگر این پیشرفت به بهای جانش تمام شود.
تصور کنید مکانی که هماکنون در آن قرار دارید واقعیت ندارد. چه احساسی به شما دست میدهد؟ روایت برادران واچوفسکی از توانایی هوش مصنوعی اما، کمی متفاوتتر از دیگر کارگردانان است. سهگانه ماتریکس که شاید یکی از فلسفیترین آثار سینمایی تاریخ باشد، تصویرگر دنیایی مجازی به نام ماتریکس است که توسط یک هوش مصنوعی طراحیشده و معدودی از افراد از این مسئله آگاهاند. شدت خشونت پیشبینیشده در این فیلم بهاندازهی فیلم ترمیناتور نیست. در عوض سیطرهی هوش مصنوعی بر دنیای انسان و تبدیل واقعیت زندگی او به دنیایی تصنعی را تصویر میکند.
اثر شاخص دیگری که شاید بتوان آن را درام ترین اثر مربوط به موضوع هوش مصنوعی دانست، فیلم « هوش مصنوعی » (2001) اثر کارگردان برجستهی هالیوود استیون اسپیلبرگ است. فیلمی که آخرین پروژهی استنلی کوبریک محسوب میشد و پس از مرگ وی، اسپیلبرگ ساخت آن را بر عهده گرفت. این فیلم از دیدگاهی کاملاً متفاوت آیندهای را به تصویر میکشد که انسانها برای رفع خلأهای روحی و معنوی خود به استفاده از هوش مصنوعی روی میآورند. روند فیلم، شاهکاری فلسفی است برای نمایش ظلمی که انسانها با ساخت رباتهای هوشمند در حق آنها مرتکب میشوند. ابزارهایی که به لطف تواناییای که انسان در آنها نهاده میخواهند همهچیز را تجربه کنند، ازجمله : خوردن، خوابیدن، شنا کردن، بازی و… «عشق». و پس از درک مورد آخر، اینها دیگر «ابزار» نیستند، بلکه ترکیبی متناقض از عواطف انسانی و کالبدی آهنیناند، و بسیار نیازمند توجه.
فیلم، بهشدت تأثیرگذار و عمیق است و شاید کمتر اثری را بتوان همتراز با آن دانست. هوش مصنوعی اسپیلبرگ، با همه انتقاداتی که به آن وارد شد، یک پیام مهم برای مخاطب داشت : شاید لازم باشد در مورد مسئلهی هوش مصنوعی اندکی بازبینی کنیم. اینکه آیا هوش مصنوعی، صرفاً فرآیند ورود داده از بیرون و خروج آن به صورتی قابلفهم برای انسان است یا غیر از آن ؟ بهعبارتدیگر احساساتی که توسط ربات بیان میشود نمودی تصنعی و تقلید گونه – هرچند بسیار دقیق و ماهرانه – از رفتار انسان است یا این سازه بهدرستی آنچه را که انجام میدهد «احساس» کرده و «درک» مینماید ؟ فیلم «هوش مصنوعی» گزینهی دوم را مورد بررسی قرار داده و انسان آینده را به خاطر نادیده گرفتن احساسات واقعی و پاک یک مخلوق کوچک نسبت به – بهاصطلاح – مادرش، شایستهی سرزنش میداند.
اما اسپایک جونز در فیلم « او » ( Her 2013 )، نظر دیگری دارد. این فیلم روایت وابستگی عاطفی نویسندهای منزوی و در آستانهی طلاق، با نرمافزاری برخوردار از هوش مصنوعی – و با صدای مؤنث – است. فرد مجازیای که به نظر میرسد مانند یک انسان واقعی میشنود، درک میکند و انسان را میشناسد. او پس از مدتی متوجه میشود که برای این نرمافزار فرد ویژهای نیست و درواقع یکی از صدها نفری است که در سطوح مختلف با این نرمافزار، پیوند احساسی برقرار کردهاند. این فیلم بهشدت احساس همدردی ما را با نقش اول آن برمیانگیزد ؛ مرثیهای است برای انسان گریزان از جامعهی مرده و پناهنده به واژههایی زیبا و دلنشین، اما یخزده.
از طرفی دیگر، ساختهای دیگر در مورد هوش مصنوعی « Ex-Machina » (2015) به کارگردانی الکس گارلند، بسیار غافلگیرکنندهتر عمل میکند. فیلم روایتگر رباتی هوشمند و مؤنث است که در حال گذراندن آزمون تورینگ – برای تعیین سطح هوشمندی – است. این ربات با توسل به انواع روشهای احساسی و عاطفی و حتی فریبکارانه، آزمایشکنندهاش را فریب میدهد و از او بهعنوان پلی برای فرار از آزمایشگاهی که در آن ساختهشده، استفاده میکند. این فیلم بار دیگر به ما یادآوری میکند که انسانها بهراحتی میتوانند تصمیمات غیرمنطقی بگیرند و عامل «احساس» باعث میشود بهراحتی فریبخورده و بهعنوان ابزاری در اختیار هوش مصنوعی قرار گیرند. و اما آخرین فیلم موردبررسی « بین ستارهای» (2014) کریستوفر نولان است. در این فیلم ( که بسیاری آن را الهام گرفته از ادیسه فضایی کوبریک میدانند ) هوش مصنوعی به صورتی کاملاً رام و در اختیار انسان نمایش دادهشده. ابزارآلات کشاورزیای که گوشبهفرمان انسان، وظایف خود را بهدقت انجام میدهند، هواپیماهای بیسرنشینی که بهراحتی و با تغییر برنامهنویسی میتوانند به خدمت انسان دربیایند و… از همه مهمتر در جریان این سفر بین ستارهای، وجود رباتی هوشمند، شوخطبع و جذاب به نام TARS است که پا بهپای انسان به او در سفری اکتشافی کمک میکند. نکتهی جالب اینکه این ربات درست برخلاف فیلم ادیسه فضایی کوبریک – که با شرارت تمام، سرنشینانش را میکشد – در بعضی موارد نجاتدهندهی جان انسانها نیز میشود.
باید یادآور شد که در عرصهی سینمایی هر دیدگاه میتواند بیانگر یک سؤال مهم و اساسی باشد. بهواقع فراگیر شدن بحث در مورد هوش مصنوعی، میتواند به جهتدهی و تکامل آن کمک شایانی کند؛ خواه با ساخت فیلمی با مضمون تهدیدات ممکن، خواه با مطرح کردن مسائل بنیادین انسانی و خواه با مطرح کردن فوایدی که این محصول ناب فناوری میتواند برای رفاه و پیشرفت انسان داشته باشد. بههرحال هوش مصنوعی در حال پیشرفت است و خواهناخواه در آیندهای نزدیک در زندگی ما حضوری ملموس خواهد داشت. ویژگی خاص هوش مصنوعی – که ترکیبی از سختافزار و برنامهنویسی است – و پیشرفت برنامهنویسی، امکان طراحی شخصی ابزار هوشمند را در اختیار هر کس قرار میدهد.
چه کسی میداند! شاید در آیندهای نزدیک، هرکدام از ما رباتی داشته باشیم که روحیهی ما را بشناسد، برای ما موسیقی موردعلاقهمان را پخش کند و نوشیدنی محبوبمان را آماده کند و همزمان با ما در مورد بازی فوتبال امروز بحث کند. خوب یا بد، ما در لبهی انقلابی قرارگرفتهایم؛ انقلابی از جنس صفر و یک و هیچچیز نمیتواند قطعیت این واقعه را به چالش بکشد…
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 1، بهار 1396