به جز فارسی که زبان مادری شماست، به چند زبان دیگر مسلط هستید؟ تسلط بر چند زبان مختلف، اگر محصول صرف کلاسهای درس مدرسه یا موج همه گیر کلاسهای زبان دوره نوجوانیتان نباشد، احتمالا مزیت هایی به همراه داشته است. تماشای فیلم بدون زیرنویس، چالش کمتر در سفرهای خارجی، دسترسی به دنیای بی پایان منابع علمی و امکان حضور در بازار جهانی کار بعضی از این مزیتها هستند. حتما به عنوان علاقمندان علوم شناختی و به اتکای تحقیقات تأیید کننده انعطاف پذیری عصبی، انتظار دارید مانند سایر تجربه هایی که داشته اید؛ یادگیری زبان هم مغز و شناخت شما را تحت تأثیر قرار دهد. اما چگونه؟ چند زبانگی چگونه مغز ما را تغییر می دهد؟
در یک سنجش استاندارد مهارت شما در زبان دوم از چهار جنبه ارزیابی میشود. مهارت های فعال صحبت کردن و نوشتن و مهارت های انفعالی خواندن و گوش کردن فرد دو زبانه هم تر از کسی است که توانمندیهای برابری در هر چهار مهارت برای دو زبان داشته باشد. در مقابل دو زبانه هم تراز، از اصطلاح دو زبانه چیره استفاده میشود.
اصطلاح دوم به افرادی اشاره میکند که در یک زبان عملکرد بهتری نسبت به زبان دوم نشان میدهند. اكتساب زبان دوم در همه افراد دو زبانه به یک شکل اتفاق نمیافتد. خانواده چهار نفره ی مریم و حسین را تصور کنید. فرزند دوم این خانواده معین پس از مهاجرت آنها به فرانسه متولد شده است. او همزمان در معرض هر دو زبان فارسی و فرانسه بزرگ خواهد شد. بنابراین برای هر مفهوم منفرد، دو کد زبانی دریافت میکند. سارا یک دو زبانه هم پایه (compound bilingual) محسوب میشود.
زیرا هر دو زبان را همزمان یاد می گیرد. سارا خواهر بزرگتر معین در نوجوانی به فرانسه مهاجرت کرده است. برای او ارتباط با اعضای خانواده و دوستان ایرانی اش با زبان فارسی و تحصیل و کار با زبان فرانسوی میسر می شود. از این جهت سارا یک دو زبانه ناهم پایه (coordinate bilingual) است. سارا دو زبان فارسی و فرانسه را در بازه های متفاوتی از زندگی یاد گرفته است. برخلاف معین که کلمات هر دو زبان به شکل مخلوط در ذهنش جای میگیرند سارا برای هر زبان دسته های مجزایی از دایره لغات دارد. مریم و حسین نوع سومی از افراد دو زبانه هستند. آنها یادگیری زبان دوم را بر مبنای زبان اول می آموزند. اصطلاح دوزبانگی پیرو (subordinate bilingual) برای این افراد استفاده میشود. برای مریم و حسین، افرادی مثل آنها زبان فارسی همواره زبان اول باقی خواهد ماند و امکان آسیب آن پس از یادگیری زبان دوم بسیار کمتر است. البته هر سه مدل مطرح شده میتواند کاملا مسلط بر زبان دوم با افراد دیگر ارتباط برقرار کند. تفاوت آنها از نگاه یک ناظر بیرونی به چشم نمی آید. البته ممکن است در تلفظ کلمات یا لهجه این افراد تفاوت هایی دیده شود. اما آیا از دید شناختی یا علوم اعصاب در هر سه گروه درباره یک پدیده صحبت میکنیم؟
برتری نیم کره چپ در فرایندهای منطقی و تحلیلی و برتری نیم کره راست در جنبه های اجتماعی و هیجانی سال ها مورد بحث بوده است. گرچه می دانیم این جانبی شدن مهارتها بین دو نیم کره یک تفکیک مطلق برای توضیح وظایف نیم کره ها نیست؛ اما در نظر گرفتن این نابرابری می تواند به فرضیه سازی درباره تفاوت انواع دوزبانگی کمک کند در دو زبانگی هم پایه یادگیری زبان زمانی اتفاق می افتد که انعطاف پذیری عصبی مغز بیشتر است. هم زمان با همین یادگیری سایر فرایندهای تکوینی مغز از جمله جانبی شدن رخ می دهد. بنابراین این افراد بیش از سایرین میتوانند هر دو نیم کره را در فرایند یادگیری زبان درگیر کنند در مقابل یادگیری زبان در یک بزرگسال احتمالا بیشتر نیم کره چپ را درگیر می کند.
اگر این فرضها درست باشد، یادگیری زبان در کودکی با درک جامع تری از زمینه های اجتماعی و هیجانی زبان همراه است. برعکس مزیت یادگیری زبان دوم در بزرگسالی این است که هنگام مواجهه این افراد با چالش هایی در زبان دوم، سوگیریهای هیجانی کمتر و رویکرد منطقی بیشتری در مقایسه با زبان مادری در آنها گزارش شده است.
تا قبل از سال ۱۹۶۰، دوزبانگی به عنوان یک محدودیت رشدی برای کودکان شناخته میشد. محققان تصور میکردند صرف انرژی مضاعف برای تمایز دو زبان می تواند رشد کودک را کند کنند. البته این فرضیه با پژوهش هایی که امروز آنها را ناقص میدانیم، تأیید شده بود. اکنون در روی دیگر سکه نتایج تحقیقات از این ایده که یادگیری زبان دوم می تواند بروز دمانس را تا ۵ سال به تعویق بیندازد حمایت می کنند. البته مانند هر حوزه ی دیگری تاثیرات چند زبانگی بر توانمندی شناختی همچنان مورد بحث است و در این مقاله هم به دنبال تبلیغ آثار مثبت آن نیستیم.
پژوهشهایی هم هستند که نشان می دهند زمان واکنش و تعداد خطای دانش آموزان دوزبانه در آزمونهای ترکیبی دو زبان (cross-language test) افزایش می یابد. یافته های قوی تر توضیح می دهد که چندزبانگی چگونه انعطاف پذیری شناختی افراد را افزایش می دهد. اگر به دو زبان مسلط هستید، مغز شما تلاش بیشتری برای جابه جا کردن منابع شناختی مانند توجه میان دو زبان انجام میدهد.
این تمرین فعالیت قشر پیشانی پشتی جانبی شما را افزایش داده و توانمندی های شما را در عملکردهای اجرایی و حل مسئله افزایش می دهد. مغز دو زبانه لزوما مغز باهوشتری نیست اما انتظار میرود مغزی منعطف تر با منابع بیشتر باشد. این نگاهی است که گرگ رابرتز، متخصص زبان در اداره آموزش ایالت یو تا مطرح میکند. از نگاه او تسلط تنها بر یک زبان، بی سوادی قرن بیست و یکم است.
مغز ما از چه زمانی برای چند زبانگی آمادگی دارد؟ از زمانی که سیستم شنوایی نوزاد در رحم مادر شروع به فعالیت می کند! مطالعه ذهن نوزادان چندان کار آسانی نیست. اما دانشمندان راه هایی برای مطالعه آن پیشنهاد میکنند. برای مثال میان واکنش نوزاد به محرک های محیطی و شدت مکیدن پستانک توسط نوزاد ارتباط وجود دارد. کریستا بایرز از دانشگاه کنکوردیا در مونترال به کمک این تکنیک پاسخ نوزادان ۳ روزه را به محیط رصد می کند. مادران برخی از این نوزادان فقط به زبان انگلیسی مسلط هستند. درحالی که گروه دیگر را مادران دو زبانه تشکیل میدهند. این نوزادان در معرض گفتار ضبط شده به زبان انگلیسی و زبان تاگالوگ متعلق به فیلیپین) قرار می گیرند. چه پیش بینی میکنید؟ مکیدن نوزادان مادران دو زبانه هم در حضور زبان تاگالوگ و هم زبان انگلیسی مشابه یکدیگر است. فرزندان مادران انگلیسی زبان در حضور زبان انگلیسی پاسخ بیشتری نشان میدهند. این نوزادان با شنیدن زبان تاگالوگ، عکسالعمل آنچنانی ندارند. نوزاد ســـه روزه ما مشابه یک انسان چند زبانه نیست. اما صدای مادرش در طول نه ماه دوره بارداری، بر ترجیحات زبانی او اثرگذار است. جالب است بدانیم که این ترجیح زبانی به صوت محدود نمیشود. پژوهشهایی هم هستند که به جای صدا به ادای حرکات توسط لبها متمرکز است. این پژوهشگران تلاش میکنند بفهمند نوزادان تا چه حد می توانند با کمک بینایی خود، ویدیوهایی از افرادی که بدون تولید هیچ صدایی، صرفا کلمات را در زبان های مختلف ادا می کنند، دنبال کنند. نتایج این مطالعات در دورههای مختلف نوزادی متفاوت گزارش شده است.
یادگیری زبان و یادگیری زیستشناسی، به یک اندازه برای مغز مفید خواهد بود؟ یک گروه از محققان در سوئد این سؤال را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش دانش آموزان یک مدرسه در دو گروه تقسیم شدند برای یک گروه به مدت ۱۳ ماه کلاسهای فشرده زبان برگزار شد. زبان های انتخابی زبانهایی مانند عربی و دری هستند که دانش آموزان آشنایی چندانی با آنها ندارند. گروه دیگر در همین مدت درگیر کلاسهایی مانند زیست شناسی و علوم شناختی شدند. اسکن های مغز، رشد قابل توجه هیپو کمپ در دانش آموزان گروه اول را نشان میدهد. اما نواحی از قشر مغز که در استدلالهای سطح بالاتر نقش دارند تفاوت قابل توجهی ندارند.
نینا کراوس زیست شناس دانشگاه نورث وسترن از الکترودهای پوست سر برای ثبت فعالیت ناحیه شنوایی در ساقه مغز استفاده کرده است. یافته های او نشان میدهد افراد دو زبانه بهتر از دیگران میتوانند صداهای مرتبط با گفتار را هنگام شنیدن صوتی با پس زمینه ی شلوغ تشخیص دهند. متناظر با تشخیص این صداها در فعالیت سیستم عصبی نیز تفاوت دیده میشود. کراوس میگوید معنایابی در کلام فعالیت سیستم عصبی را تغییر میدهد.
عملکرد دوزبانهها در تسک شناختی مانند تسک استروپ به طور قابل توجهی بهتر از افراد تک زبانه است. عملکرد بهتر آنها با سرعت عمل بیشتر و خطای کمتر گزارش شده است. این نتایج که بیانگر انعطاف پذیری شناختی بیشتر در افراد دو زبانه در پژوهشهای سراسر دنیا تأیید شده است .مزایای چند زبانگی در کودکان، بزرگسالان و حتى سالمندان گزارش شده است. کاهش احتمال ابتلا به دمانس ضعف شناختی کمتر و سرعت پاسخ بالاتر در سالمندان بیانگر همین موضوع است. البته محققانی هم هستند که تاثیرات شناختی چند زبانگی را متأثر از سوگیریهای خوشبینانه میدانند. شانینگ لی محقق دانشگاه بث انگلستان در مقاله ای در سال ۲۰۲۱ ، مفصل توضیح میدهد که طراحی پژوهشهایی مبتنی بر همبستگی و نبود زمینه تئوریک غنی در این حوزه، چطور باعث می شود به تفسیرهایی که تاکنون داشته ایم مشکوک شویم.