بیماریهای ذهن و شناخت مشکلی است که حدود ۲۵٪ جامعه انسانی به طریقی به آن دچار هستند. برخلاف تصور اکثریت، افرادی که دچار این مشکلات هستند نهتنها هوش پایینی ندارند، بلکه گاهی اوقات استعداد هنری و حل مسئله بالاتری دارند. جان نش نمونهای از این افراد است، ریاضیدانی که باهوش و ذکاوت بالای خود در ریاضی خیلیها را شگفتزده کرده است. فیلم “ذهن زیبا” زندگی جان نش از دانشگاه تا سالمندی را روایت میکند.
“ذهن زیبا” با بازی Russell Crowe یک درام روانشناختی است که تجربیات واقعی ریاضیدان برجسته John Forbes Nash را بهتفصیل شرح میدهد. نش که یک دانشجوی اعجوبه در دانشگاه پرینستون بود، توانست کارهایی که منجر به دریافت جایزه نوبل شد را در دوران دانشجویی انجام دهد. علاوه بر این، جان نش یک اسکیزوفرنی پارانوئید است.
جان نش صداهایی غیرواقعی را میشنید که او را از خطراتی موهوم حذر میدادند و وادارش میکردند کارهایی برخلاف خواستهاش انجام بدهد. رفتهرفته بر شدت توهمات او افزوده شد و زندگیاش در آستانه فروپاشی قرار گرفت. بر خلاف فیلم، همسرش او را ترک کرد، کرسی استادی خود را در دانشگاه از دست داد و بالاخره در بیمارستان بستری شد. پزشکان بیماریاش را نوعی اسکیزوفرنی پارانوئید تشخیص دادند که با افسردگی خفیف و کاهش اعتمادبهنفس همراه شده بود.
او با تمام توان سعی کرد تا محتوای ذهن بیمار خود را ذرهذره اصلاح کند. این فرایند جبرانی، چیزی نزدیک به ۲۵ سال از بهترین سالهای عمر او را گرفت؛ اما امید و ارادهای که او از خود نشان داد، کار خودش را کرد و ریاضیدان نابغه بالاخره از بند بیماری نجات پیدا کرد.
“بهمرورزمان سعی کردم بخش بیمار ذهن خودم را شناسایی و پاک کنم. سعی کردم رفتهرفته ذهنیت عالمانهای را که از قبل داشتم، بازسازی کنم. این کار خیلی طول کشید، خیلی چیزها را از من گرفت؛ اما فکر میکنم الان دیگر بخش اعظم آن هذیانها و آن توهمات را دور ریختهام. اینکه در این سنوسال هنوز میتوانم یک ریاضیدان و تئوریسین فعال باشم، به این معنی است که من در مبارزه با بیماریام موفق شدم.”
Schizophrenia، یک بیماری روانی با منشأ نامشخص و علایم متغیر است که اصطلاح آن توسط یوجین بلولر از ترکیب دوکلمه یونانی shizein و phrenos وضع شده است. مشخصه این بیماری عدم توانایی درک و یا بیان واقعیت است. این بیماری دارای عوارضی همچون عدم ارتباط منطقی در رفتار و گفتار، انزوا و گوشهنشینی بیش از حد و هذیان و توهم است. تشخیص این بیماری با مصاحبه با بیمار و مشاهده رفتار او میسر میشود و در حال حاضر هیچ تست تشخیصی برای این بیماری وجود ندارد.
فیلم “ذهن زیبا “درخشش نش را بهعنوان یک ریاضیدان و رابطه عاشقانه او با شاگردش، آلیشیا نش ، همسر آیندهاش را نشان میدهد. در همان زمان، جان نش درگیر چیزی شد که به نظر میرسید یک عملیات رمز شکنی دولتی مخفی بود.
جان نش در نهایت متوجه میشود که کارهای دولتی که او معتقد بود انجام میدهد محصول اسکیزوفرنی او بود. در نهایت او پس از کشف اینکه هم اتاقی دانشگاه و بهترین دوستش، چارلز، نیز محصول توهمات او بود، از شر این باور آزاد شد. وقتی این واقعیت را قبول کرد، بهشدت تحت درمان دارویی قرار گرفت.
در نهایت به رسمیت شناخته شد و به او جایزه نوبل داده شد، نکته اصلی فیلم این است که چگونه نش توانست از ذهن عجیب خود برای کنترل این اختلال روانی ناتوانکننده استفاده کند. این مسئله در پایان فیلم نشان داده میشود، وقتی نش از «چارلز» میپرسد که چرا خواهرزادهای که او اغلب با خود دارد هرگز پیر نشده است.
شخصیت و ویژگیهای جان نش کاملاً با معیارهای DSM برای یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید مطابقت دارد. با ارجاع خاص به نشانههای معیار A که در آن فقط یکی لازم است، نش سه علامت را بهوضوح نشان میدهد. او بهوضوح هذیان دارد و همچنین توهم و گفتار نامنظم.
با نگاهی به معیار B برای اسکیزوفرنی، جان نش این رفتار را نیز از خود نشان میدهد. این ملاک به افت کارکرد در رفتار، روابط بینفردی یا مراقبت از خود اشاره دارد. این در رفتار جان نش در طول فیلم بسیار مشهود است.
معیار DSM برای اسکیزوفرنی در بخش C، به مدتزمان علائم میپردازد. آنها تعیین میکنند که بیمار باید حداقل شش ماه علائم فوق را تجربه کند. توهمات جان نش بهوضوح طی سالها در تجارب او با چارلز ادامه داشت، بنابراین او کاملاً منطبق بر علایم DSM است.
جان نش در طول فیلم چندین درمان مختلف را دریافت کرد. پس از دریافت درمانهای منظم ECT پس از استراحت اولیه روانپریشی، دارویی برای او تجویز شد که او را بهشدت آرام میکرد. خود دارو هرگز فهرست نشده است، اما با قضاوت بر اساس اثرات به تصویر کشیده شده و دوره زمانی، بهاحتمال زیاد این دارو لیتیوم بود که هنوز هم اولویت اول درمان برای اسکیزوفرنی است.
همانطور که در بیماران اسکیزوفرنی بسیار معمول است، هنگامی که نش به واقعیت پیبرد، شروع به قطع دارو کرد. این به نوبه خود باعث ایجاد یک وقفه روانی دیگر شد که باعث درمان بیشتر ECT و داروی بیشتر شد.
دوزهای سنگین داروهای روانپزشکی که برای جان نش تجویز شده بود، در آن دوره زمانی بسیار نرمال بود. مجدداً، نام این دارو هرگز ذکر نشد، اما احتمالاً ترکیبی از لیتیوم و نوعی از داروهای شناخته شده بهعنوان “ضد روانپریشی معمولی” مانند هالدول بوده است. افزایش آرامش او زمانی که این داروها را مصرف میکرد بسیار آشکار است، و این یک تصویر بسیار دقیق از عوارض جانبی داروها و خود درمان ECT است.
تأثیری که اختلال روانپزشکی جان نش بر اعضای خانواده و حتی همسالانش داشت، در طول نمایش وقفه روانی نش و متعاقب آن «برخاستن از خاکستر» بسیار آشکار بود.
در صحنهای از فیلم جان نش حمام کردن فرزندش را در وان تماشا میکند. در این زمان او که داروهای روانپزشکی خود را قطع کرده، توهم مدیریت بهظاهر دولتی خود را تجربه کرده و حواسش پرت میشود. در این حال همسرش سرمیرسد تا نوزاد را از غرقشدن نجات دهد. این اتفاق نهتنها فرزندش را در آستانه مرگ قرار داد، بلکه ازدواج او را نیز تقریباً به طور کامل نابود کرد و منجر به بستری مجدد او در آسایشگاه روانی شد.
جان نش همچنین زمانی که در محوطه دانشگاه پرینستون بود، پس از درخواست استفاده از کتابخانه آنجا دچار اختلال روانی شد. زمانیکه به او برای استفاده از کتابخانه اجازه داده شد دلهره زیادی برای او ایجاد شد. یک روز درحالیکه نش در محوطه دانشگاه بود، دچار توهم شد و به گفتگو با چارلز پرداخت که این مسئله موجب بیاعتباری او شد.
در نهایت در گفتگوی نش با چارلز در فیلم به تصویر کشیده شد که او بهسادگی از منطق خود استفاده کرد تا مشخص کند که خواهرزاده چارلز هرگز در مدت زمانی که او را میشناخت پیر نشده بود. این باعث شد که به چارلز بگوید که میداند که او واقعی نیست و دیگر هیچ یک از آنها را بهعنوان افراد واقعی نمیپذیرد.
طریقه به نمایش گذاشتن درمان ECT در فیلم کمی غیرواقعگرایانه است، امروزه این روش درمان با درد همراه نیست و نیازی به بستن بیمار به تخت وجود ندارد. تکرار این تصویر در فیلمهای مختلف باعث شده تا بسیاری از افراد از این روش درمان هراس داشته باشند. مسئله جالب توجه دیگر طردشدن نش توسط همسرش است. در بیماریهای روان یکی از مهمترین عاملهای بهبود، همراهی اطرافیان است. در واقعیت این موضوع که همسر نش او را ترک کرد حال او را وخیمتر کرد. اهمیت این موضوع در فیلم بسیار کمرنگ بوده و موضوعی است که باید برای جامعه انسانی شفافسازی شود.
بهطورکلی، “ذهن زیبا” داستان بسیار دلچسب و دقیقی از زندگی جان نش و مصیبتهایی را که او در تمام زندگی خود برای مقابله با اسکیزوفرنی با آن روبرو بود را نشان میدهد. جان نش در تمام طول درمانهای دارویی و ECT، توانست بیماری خود را با استفاده از اصطلاح درست “ذهن زیبا” شکست دهد و روانپزشکی مدرن را زیر سؤال برد. آیا همه بیماران به درمان یکسانی نیاز دارند یا باید بیماران را بهصورت جداگانه درمان کرد؟ ذهن جان نش تقریباً توسط چیزی که قرار بود حفظ شود نابود شد.
جان نش باید هر روانپزشکی را وادار کند که هر بیمار توصیه شده برای درمانهای ECT را مجدداً ارزیابی کند و تمام جوانب مثبت و منفی آن بهدقت مورد بررسی قرار دهد؛ قبل از اینکه یک درمان واقعاً برگشتناپذیر را به خطر بیندازد.