به اقتصاد رفتاری علاقه مندید؟ اگر این سوال را با یک بله قاطع پاسخ داده اید، حتما با دَن آریلی آشنا هستید. آریلی یکی از پیشگامان حوزه اقتصاد رفتاری است و پژوهشهای او همواره مورد توجه فعالان این حوزه بوده است. اخیرا این محقق علوم رفتاری را به تقلب در پژوهش متهم کرده اند. شاید جالب باشد بدانید که موضوع این پژوهش صداقت است! اکثر ما این استاد ۵۶ساله دانشگاه دوک را با کتاب نابخردیهای پیش بینیپذیر میشناسیم.
نوشتن چنین مقالهای کار چندان پیچیدهای به نظر نمیرسد. اینکه پژوهش هم مانند همه عرصههای زندگی بشر دچار ناراستی میشود، آنقدرها هم دور از انتظار نیست. همان سالهای اول جوانی (و شاید حتی خیلی زودتر) یاد گرفتهایم که خطای انسانی گاهی عامدانه و آگاهانه رخ میدهد. آنچه آزار دهنده است، نقش آفرینی یکی از ستارههای حوزه علوم رفتاری در این مقاله است. آن هم در حالی که بخش زیادی از پژوهشهایش به این میپردازد که چگونه کاری کنیم که مردم رفتار صادقانهتری داشته باشند. یکی از راه حلهای آریلی برای ترغیب افراد به رفتار صادقانه، دعوت آنها به تفکر درباره صداقت کمی پیش از رفتار هدف است. فکر میکنید این راه حل را چگونه ارزیابی کرده است؟ برای اجرای این پژوهش، او از یک شرکت بیمه کمک گرفته است. این شرکت بیمه، به صورت دورهای از مشتریان خود میخواهد فرمی را تکمیل کنند. در این فرم، مشتری باید آخرین عدد کیلومتر شمار اتومبیل خود را گزارش کرده و سپس پایین برگه درستی اطلاعات وارد شده را با امضای خود تایید کند. پیشنهاد دن این بود که محل امضا و گواهی صحت داده ها، به جای پایین برگه، به بالای برگه منتقل شود. طبق نتایج در دسترس، آریلی گزارش کرد تغییر محل امضا باعث افزایش رفتار صادقانه مشتریان شده است:
دَن آریلی: دربارش فکر کنید. اینکه یک ثانیه قبل از تکمیل فرم، امضا میکنید…نه شما، بقیه مردم…می تواند به قدر قابل توجهی میزان تقلب را تغییر دهد.
خوشبختانه تا اینجا با اتفاق عجیبی مواجه نشده ایم. اما چند سال پیش، گروه یوری سیمونسون و همکارانش در دیتا کولادا، متوجه نکته ظریفی شدند. این گروه برای بررسی موشکافانه پژوهشها شناخته شده اند. چه چیزی درباره دیتای آریلی عجیب بود؟ سیمونسون مدعی است که دادههای این پژوهش به طور قطع جعلی هستند. وقتی به دادههای این چنینی برخورد میکنیم، معمولا انتظار داریم توزیع نرمال در داده مشاهده شود. بیشتر مردم، تعداد کیلومتر متوسطی طی کرده اند، مثلا ۱۴۰۰۰ مایل در سال، و کیلومترهای خیلی کم یا خیلی زیاد اقلیت جامعه آماری ما را نشان میدهند. اما در دادههای آریلی، تعداد افرادی که ۱۰۰۰ مایل رانندگی کردهاند با کسانی که ۱۰۰۰۰ مایل یا ۵۰۰۰۰ مایل رانندگی کرده اند، برابر است! به توضیح بیشتری نیاز دارید؟!
تیم سیمونسون بلافاصله نامهای برای نویسندگان مقاله ارسال و اعلام کرد به تقلبی بودن دادههای این پژوهش مشکوک است. در پاسخ به این نامه، دن آریلی مسئولیت دریافت دادهها را پذیرفت اما مدعی شد تغییر دادهها به او ارتباطی ندارد. بنابراین، شرکت بیمه متهم اصلی دستکاری دادهها معرفی شد. مقاله منتشر شده، پس گرفته شد. اما تا چند سال شرکت بیمه هیچ موضع مشخصی نسبت به ادعای دن آریلی اتخاذ نکرد. این شرکت اکنون مدعی است ۳۷۰۰ داده به آریلی تحویل داده است. اما در مقاله آریلی، این دادهها ۱۳۰۰۰ تا گزارش شده است. با این وجود آریلی ادعا میکند گرفتن دادهها تنها کاری است که انجام داده است. به عنوان ناظر بیرونی نمیتوانیم قضاوت کنیم مطابق باور شرکت بیمه، آریلی مسئول این تغییرات است یا خیر. آنچه واضح است صحت وجود دادههای دستکاری شده در پژوهشی مربوط به صداقت است!
در سالهای اخیر، تقلب و دروغ توجه بسیار از متخصصین امور مالی و روانشناسی را به خود جلب کرده است. این پژوهشها اغلب بر ویژگیهای فردی تمرکز کرده اند. از منظر شناختی، اگر بتوانیم چگونگی این رفتار را توضیح دهیم، گام موثری برای شناسایی و حتی پیشگیری برداشته ایم. بیایید تقلب را از نگاه شناختی بررسی کنیم.
اینکه تاکنون نتوانستهایم ارتباط میان شناخت و ناراستی را به طور شفاف توضیح دهیم، دلایل متعددی دارد. یکی از این دلایل میتواند پیچیدگی و ابهام هر دوی این مفاهیم باشید. شناخت از فرایندهای متعددی مانند حافظه، زبان، ادراک، کارکردهای اجرایی و … تشکیل میشود. از طرف دیگر عدم صداقت یک عبارت کلان است که میتواند همه پدیدههای دروغ، تقلب، داده سازی، جعل هویت، سرقت ادبی و موارد مشابه را شامل شود. برای ترسیم یک چهارچوب ذهنی مشخص میتوانیم با ادبیات محدودتری هر دو اصطلاح را بازتعریف کنیم: برای بروز رفتار توام باعدم صداقت لازم است بتوانیم حقیقت را مهار و رفتار مخاطب را بررسی کنیم تا به چیزی مشکوک نشود. بنابراین برای ساده سازی، فرایندهای شناختی درگیر در این فرایند را به بازداری، انعطافپذیری شناختی و حافظه فعال محدود میکنیم.
حافظه فعال
پژوهشگران این شاخه غالبا تسکهای دوگانه را مورد بررسی قرار داده اند. هدف این پژوهشها این است که بدانیم افزایش بار شناختی چگونهعدم صداقت را تحت تاثیر قرار میدهد. در بیشتر این پژوهشها فرض محقق این است که دروغ یا مشارکت در فریب کاری در مقایسه با رفتار صادقانه بار شناختی بیشتری میطلبد.
یک مطالعه در سال ۲۰۲۳، به بررسی تاثیر بار شناختی بر بروز رفتار صادقانه پرداخته است. در این پژوهش، شرکت کنندگان در ازای تاس انداختن، پاداش مالی دریافت میکنند. در این شرایط شرکت کننده میتواند با اعلام عددی اشتباه، پول بیشتری بگیرد. او تاس را در فضای خصوصی پرتاب میکند و اطمینان دارد هیچ کس از عدد روی تاس باخبر نخواهد شد. به طور همزمان از شرکت کننده خواسته میشود رشته حروفی (با طولهای مختلف) را به یاد بیاورد. اگر صداقت پاسخ اتوماتیک باشد وعدم صداقت بار شناختی بیشتری بخواهد، انتظار میرود دروغ گفتن با افزایش بار شناختی، کاهش یابد. نتایج بدست آمده نشان میدهد، عدم صداقت زمانی رخ میدهد که ظرفیت شناختی کافی برای ظهورش وجود داشته باشد. رشته حروف طولانیتر با آمار دروغ کمتری همراه است. البته نمیتوانیم از این گزاره نتیجه متقابل نیز بگیریم. یعنی نمیتوان گفت اگر ظرفیت شناختی فرد کاملا درگیر شود، اطمینان داریم رفتارش لزوما صادقانه است.
بازداری
رفتار عامدانه، نیازمند کنترل شناختی است تا پاسخهای خودکار را مهار کند. از نظر دانشمندان اگر صداقت را فرایندی خودکار یا غریزی بدانیم، این قاعده برای رفتارهای فریبکارانه هم صادق است. مهار میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. مقاومت در برابر حواس پرتی، کنترل تداخل فعال یا بروز پاسخهای آماده، مثالهایی از بازداری هستند. ممکن است حتی برای پاسخ غلط به سوال سادهی نام شما چیست، از مهارت بازداری کمک بگیریم. محققان مختلفی با کمک آزمون دروغ شفیلد نشان داده اند، دروغگویی زمان پاسخ را افزایش میدهد. برخی معتقدند این اختلاف زمانی به دلیل مهار پاسخ حقیقی اتفاق میافتد. پژوهشهایی وجود دارد که تایید میکند افرادی که مهارت بازداری بهتری دارند، بهتر میتوانند دروغ بگویند. البته پژوهشهای دیگری این ادعا را نفی کرده اند.
انعطافپذیری شناختی
اگر تجربه دروغ گفتن داشته باشید، میدانید با تقلب و دروغ یک مسیر خطی ساده را آغاز نمیکنیم! برای اینکه خوبتر دروغ بگوییم باید بتوانیم توجهمان را بین محرکهای مختلف جابه جا کنیم!
در یک مطالعه متاآنالیز، کریست و همکارانش نشان دادند نواحی مغزی درگیر در جابه جایی توجه با نواحی درگیر در رفتار فریبکارانه هم پوشانی دارد.
از طرف دیگر، صداقت و عدم صداقت را نمیتوان با یک خط مشخص از یکدیگر جدا کرد. زمینه خاکستری گستردهای در این میان وجود دارد. بنابراین به وفور پیش میآید که افراد رفتار خود را میان سطوح مختلف راستی و ناراستی جابه جا کنند. مانند پنهان کردن بخشی از حقیقت به جای افشای همهی آن. پژوهشها نشان میدهد اینکه فرد بداند در گام پیش روی خود باید صادقانه برخورد کند یا نه، هزینه این جابه جاییها را کاهش میدهد.
علاوه بر آنچه گفته شد، برخی شناخت اجتماعی را در تقلب بسیار موثر میدانند. به طور مثال شکل گیری نظریه ذهن یکی از اساسیترین پیش نیازهای بروز رفتار فریبکارانهی حرفهای است.
جمعبندیعدم صداقت از نگاه شناختی میتواند کارکردهای مختلفی چون بازداری، حافظه فعال و انعطافپذیری شناختی را درگیر کند. پژوهشگران برای مطالعه ارتباط این کارکردها و رفتار فریبکارانه، پارامترهایی مانند زمان پاسخ یا بار شناختی را مدنظر قرار میدهند. البته ناراستی تنها محدود به این سه کارکرد شناختی نیست و جنبههای دیگری مانند شناخت اجتماعی نیز با این مفهوم ارتباط تنگاتنگی دارد.