در این نوشته به صورت تحلیلی به دو ابزار جالب مرکز علم مغز و شناخت (پردیس مغز من) میپردازیم. این ابزارها به دو پدیدهی جالب “توهم رابرهند” و همچنین اثر “مکگرک” اشاره دارند.
اثر مکگرک
اثر مکگرک پدیدهای است که هنگام ادراک ما رخ میدهد. در واقع این پدیده به علت ارتباط تنگاتنگ حواس بینایی و شنوایی هنگام ادراک زبان رخ میدهد. این پدیده هنگامی ایجاد میشود که یک مولفهی حسی مربوط به یک آوا با مولفهی دیداری مربوط به آوایی دیگر ترکیب شده و منجر به ادراک آوای دیگری میشود. اثر مکگرک به طور خلاصه به این اشاره دارد که ادراک آواها میتواند از مولفههای بینایی تأثیر بپذیرد. میتوان از اثر مکگرک تحت عنوان یک توهم چند حسی یا چند بعدی نام برد که در طی آن ترکیب چند حس (بینایی و شنوایی) منجر به ایجاد ادراک جدیدی میشود که با هیچکدام از آن حسها به تنهایی منطبق نیست.
کسی که قدرت ادراک کلامی ضعیف، ولی قدرت بینایی خوبی دارد بیشتر این پدیده را تجربه میکند؛ همچنین کسانی که سینستزیا دارند (حسهایشان با هم ترکیب میشوند، برای مثال اعداد را رنگی میبینند) نیز بیشتر در معرض تجربهی پدیدهی مکگرگ هستند.
این نشان میدهد که ادراک سخن یک پدیدهی چندبعدی است و حس شنوایی و بینایی در کنار هم ادراک سخن دیگران را ممکن میسازند. تحقیقات نشان میدهد کسانی که دیسلکسیا (نوعی اختلال در خواندن و نوشتن که آن را با نام خوانشپریشی نیز میشناسیم) دارند پدیدهی مکگرک را بیشتر تجربه میکنند و این به خودی خود نشان میدهد که ترکیب حسها چقدر برای ادراک سخن دیگران مهم و حیاتی است.
هر دو نیمکرهی مغز در ایجاد این پدیده تأثیر دارند. تحقیقات نشان میدهد کسانی که توسط عمل جراحی دو نیمکرهی مغزشان از هم جدا شده است (عمل کالوزروتومی که در طی آن جسم پینهای مغز را که دو نیمکرهی راست و چپ را به هم متصل میکند، برش میدهند) این پدیده را خیلی کمتر تجربه میکنند. پدیدهی مکگرک در خانمها شایعتر است و این میتواند به علت ارتباط بیشتر دو نیمکرهی مغز در آنها باشد. پدیدهی مکگرک در سال ۱۹۷۶ توسط دانشمندی به نام هری مکگرک و به طور کاملاً تصادفی هنگام تحقیق بر روی ادراک صوتی و دیداری نوزادان کشف شد. او برای اولین بار در سال ۱۹۷۶ مقالهای را تحت عنوان شنیدن لبها و دیدن صداها! در مجلهی نیچر (یکی از معتبرترین مجلات علمی دنیا) به چاپ رساند. زبان افراد هم در ایجاد پدیدهی مکگرک تأثیرگذار است. برای مثال افراد انگلیسی، دانمارکی، آلمانی، ایتالیایی و اسپانیایی زبان این پدیده را بیشتر از چینیها و ژاپنیها تجربه میکنند. البته علاوه بر تفاوتهای آوایی تأثیر فرهنگ هم کم نیست، چرا که ارتباط چشمی در ژاپنیها و شرق آسیا کمتر از اروپاییهاست و این به خودی خود منجر به تجربهی بیشتر اثر مکگرک در افراد انگلیسی زبان میشود.
ابزار رابرهند
زمانی که به دستان خود نگاه میکنیم، همیشه این حس که این اندامها بخشی از ما و بدن ما هستند را تجربه میکنیم و به عقیدهی برخی دانشمندان همین حس پایههای خودآگاهی ما را میسازد. در سال ۱۹۸۸ دو دانشمند علوم اعصاب آمریکایی با نامهای باتووینیک و کوهن مطالعهای را در مورد نوعی توهم چند حسی انجام دادند که بسیار هم سرو صدا کرد. این پدیده توهم رابرهند نامیده میشود. در طی این آزمایش یکی از دستهای آزمایششونده از دید او پنهان میشود و به جای آن یک دست مصنوعی در جلوی او قرار داده میشود. سپس به طور همزمان پوست دست فرد (پنهان) و دست مصنوعی به وسیله یک ابزار حسی (برای مثال یک قلمو) تحریک میشود. در واقع هم دست مصنوعی و هم دست پنهانشده از دید فرد به طور همزمان تحریک میشوند و بعد از چند دقیقه (البته بعد از حدود ده ثانیه این پدیده میتواند اتفاق بیفتد) از انجام این کار فرد حس میکند که دست مصنوعی متعلق به خودش است و نوعی توهم تصاحب اندامی دیگر در او شکل میگیرد. اما آزمایش زمانی جالبتر میشود که بعد از چند دقیقه از انجام دادن این کار از آزمایششونده میخواهیم چشمانش را ببندد و به وسیله دست دیگرش انگشت اشاره خودش را لمس کند. او به جای آنکه به دست خودش اشاره کند، به دست مصنوعی اشاره میکند! این پدیده در دو سوم افراد مورد آزمایش دیده شده است. حتی شکل دیگری از این آزمایش نیز توسط محققان انجام شده است! برای مثال بعد از بستن چشمان فرد و لمس دست مصنوعی توسط او سیگنالهای fMRI برای ادراک لمس دست مقابل ثبت شد. مناطقی از مغز که مسئولیت پردازش چند حس را بر عهده دارند، این توهم را ایجاد میکنند. برای مثال مشاهدهی دستی که زخمی شده است و دردناک بودن آن در کنار هم حس درد را تقویت میکند. از جملهی این مناطق میتوان به قشر پیشحرکتی شکمی- مناطق میانی لوب آهیانهای و مخچه اشاره کرد. در واقع هرچه فعالیت مخچه و قشر پیشحرکتی بیشتر باشد، این حس پر رنگتر خواهد بود.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 8، زمستان 1397