دکتر میرشهرام صفری و زهره هاشمی نسب
(توجه: این مصاحبه در تابستان 1396 انجام شده است)
لطفاً خودتان را معرفی کنید و درباره فعالیتهایی که داشتید توضیحاتی را بفرمایید.
میرشهرام صفری هستم. دکتری فیزیولوژی با گرایش اعصاب از دانشگاه تربیت مدرس. بعد از اتمام دورهی دکتری اواخر سال 1390 به ریکن در ژاپن برای دورهی پسا دکتری رفتم و اواسط سال 94 به ایران برگشتم.
آزمایشگاهی که من در ریکن در آن کار میکردم آزمایشگاهی بود به نام Lab for cortical circle plasticity یعنی آزمایشگاه پلاستیسیتی شبکههای عصبی کورتکس، که پروژههای مختلفی در آن جا انجام میشد. بعضی از آنها کارهای in vitro بود و برخی از آنها هم in vivo. ابتدا من درگیر کارهای in vitro بودم. به این صورت که patch clamp انجام دادم سپس مشغول نصب کردن patch clamp in vivo شدم و کارهای تصویربرداری عصبی و two photon imaging و اپتوژنتیک را از اواسط سال 2012 انجام دادم.
لطفاً راجع به آزمایشگاهی که در مرکز تحقیقات علوم اعصاب در آن کار میکنید، توضیح دهید.
من با توجه به کارهایی که در ژاپن انجام میدادم، حس کردم بخشی از کارها را به خاطر این که هزینههای عجیبی ندارند، میشود در ایران به انجام برسانیم و به این فکر افتادم که اگر قسمتی از این تکنیکها را در ایران داشته باشیم، میتوانیم رویکردهای تازهای به وجود آوریم و به پیشرفت تکنولوژی، حداقل در حیطهی علوم اعصاب، در ایران کمک کنیم. در واقع من با سه تکینک ماژور آنجا کار میکردم؛ یکی سیستم میکروسکوپ فوتونی بود که با دقت تک سلولی، میتوان با آن تصویربرداری عملکردی انجام داد. یعنی کاری که functional MRI برای انسان انجام میدهد، میتوانیم روی مغز حیوانی که باید دستکاریهای خاصی انجام شود، خوانش عملکردی تک نورونی داشته باشیم. یک بخش دیگر تکنیک اپتوژنتیک و یک بخش patch clamp in vivo بود که یکی از رویکردهای intracellular است. قسمت اول ممکن است مقداری هزینهبر باشد، در واقع پروژهی اولی که به ستاد علوم شناختی درخواست دادم، خرید این سیستم بود که به دلیل محدودیتهای مالی موجود به فازهای بعدی موکول شد و بنا شد که در فازهای اولیه تکنیکهای دیگری پیادهسازی شوند، ولی تکنیک ثبت patch clamp intracellular و وضعیتی را که بتوان با آن کار اپتوژنتیک انجام داد، توانستیم راهاندازی کنیم و در حال حاضر چندنفر از دانشجویان با آن کار میکنند.
کاری که تا به الان انجام دادیم این است که، 3 طرح به اتمام رسیدند و تقریباً چهار پروژهی دیگر در آزمایشگاه به همین روش در حال انجام میباشد.
راه اندازی هستهی عملکردی آزمایشگاه به وسیلهی خود بنده بوده و اپتوژنتیک و یک آزمایشگاه بینایی، همه به طور همزمان در حال استفاده هستند، اما در کارها از سایر آزمایشگاهها کمک میگیریم.
لطفاً در رابطه با نقشهبرداری مغز، جایگاه این حوزه در دنیا و به طور کلی کارهایی که در این زمینه انجام شده توضیحاتی بفرمایید.
نقشهبرداری مغز رویکرد خیلی نوینی است، اما رویکردی که در دنیا جا افتاده رویکرد نقشهبرداری مغز در سطح شبکههای عصبی است. نقشهبرداری مغز در سطح شبکههای عصبی به ابزارهای ویژهای نیاز دارد و اگر بخواهیم از لحاظ زمانی و تاریخی صحبت کنیم، تجهیزاتش نسبت به سایر روشهای نقشهبرداری تازهتر است و جدیداً توسعه داده شده. برای اینکه بهتر توضیح بدهم، در واقع نقشهبرداری مغز در سطح شبکههای عصبی، نیاز به مولتی الکترودهایی دارد که بتوانند خوانش تعداد زیادی از نورون را به صورت همزمان انجام دهند، توسعهی ابزارهای multi array و single array و همچنین توسعهی تکنیکهای ژنتیکی نیاز است تا بتوانیم لاینهای مختلف حیوانات ترنس ژنیک را داشته باشیم و two photon imaging را میخواهد تا بتوان با cellular resolution خوانش را انجام داد، اپتوژنتیک و انواع مختلفی از انواع رویکردهای آن را به صورت خیلی وسیع میخواهد و optopath clamp نیاز هست؛ اینها همه تکنیکهایی هستند که در ده سال اخیر مورد توجه قرار گرفتند؛ در دنیا و تا قبل از ده سال گذشته توجه زیادی به این تکنیکها نمیشد.
شما سایت نوروسافاری را راه اندازی کردید که در حوزهی ترویج تأثیرگذار بوده. در رابطه با اینکه ایدهی این سایت از کجا بود و شیوهی فعالیتش بفرمایید.
ایدهی این سایت از اوایل سال 2014، با یک درخواست که من از دوستانم در سطح دنیا کردم، شروع شد. احساس من این بود که ما ایرانیانی که در سطح جهان هستیم و کار تحقیقاتی انجام میدهیم از پتانسیل خیلی بالایی برخوردار هستیم. از سال 2012 تا 2014، من تمامی ژورنالهای با ضریب تأثیر بالا را هر ماه دنبال میکردم. تعداد اسامی ایرانی خیلی زیاد بود و هر روز هم ادامه پیدا میکردند. ایرانیهایی که در ژورنالهای با پروفایل بالا مقاله چاپ میکردند و در دانشگاههای درجهی یک دنیا کار میکنند. من یک درخواست دوستانهای مطرح کردم که به ایران برگردیم و کارهایی را که یاد گرفتهایم، منتقل کنیم؛ چون واقعیتش این تجربهای که چند سال خارج از ایران کسب کردم، دیدم که کشورهایی مثل سنگاپور، چین و ژاپن که خودشان تولیدکنندهی علم نبودند مثل آمریکاییها چه کارهایی انجام دادند و انتقال تکنولوژی انجام دادند. به هرحال متأسفانه با این درخواست من موافقت زیادی نشد، هشتاد درصد از دوستان، هرکدام به دلایل خاص توجیه نشدند که برگردند. من با خودم فکر کردم شاید بتوانم این انتقال را به نحو دیگری انجام بدهم. به این شکل که کارهایی که انجام میشود و دیدی که خودم دارم را در یک سایت بنویسم تا دانشجوها بخوانند و از جریان امور باخبر شوند. ابتدای کار و زمانی که شروع کردم شور بیشتری داشتم و تقریباً روزی سه مقاله را بررسی میکردم، که کار واقعاً سختی بود. به مدت شش ماه این روال را ادامه دادم که باعث شد این سایت راه اندازی شود و جایگاه خودش را پیدا کند. ولی متأسفانه به دلیل حجم زیاد کاری، نتوانستم به تنهایی ادامه دهم و البته دوستان زیادی به کمکم آمدند. اگر به تنهایی میخواستم ادامه بدهم، کار بسیار دشواری میشد و باید وقت بسیار زیادی به آن اختصاص میدادم. چند ایده در آن زمان در ذهنم بود؛ یکی اینکه فاصلهی بین متخصصین و مردم عادی را بتوانیم پر بکنیم. که دانشمندهای زیادی را میشناسم که به این کار توجه دارند و چند نفر از دانشمندان خیلی مشهور، از الکتروفیزیولوژیستهای خوب دنیا که بلاگ شخصی دارند و مینویسند که مردم و دانشجوهای کارشناسی خبردار شوند. به هر صورت کار مورد اقبال عمومی قرار گرفت. ولی به طور کلی آموزش تخصصی در فضای عمومی کار بسیار دشواری است و مهارتهای خاصی میطلبد. مثلاً از آن جایی که مردم دوست دارند چیزهایی که دوست دارند بشنوند، شما مخاطب از دست میدهید؛ مثلاً من چند بار در مورد فواید روزهداری مطلب گذاشتم و چند درصد از مخاطبین را از دست دادم و به من گفتند که شما تبلیغ مذهب میکنید. یا یکبار راجع به معنویتگرایی که شامل عبادتهای دینی است و تأثیر مثبتی که بر کورتکس دارد نوشتم و باز هم مخاطب از دست دادم و یک عده هم به من اهانت کردند. به هرحال فضای عمومی با چالشهای زیادی روبه رو میشود، ولی ما خسته نشدیم و سعی کردیم ادامه دهیم. ایدهی برنامه و اپلیکیشن هم این است که بتوانیم ابزاری بسازیم که مردم همراهشان داشته باشند و اگر سؤالی راجع به بیماری یا سؤالی در رابطه با مغز و اعصاب و روان داشتند، خیلی سریع بتوانند به جواب برسند. این کار در نسخههای اولیه است. واقعیتش آرزوی من این بود که این سایت و برنامه بتواند منبعی برای مردم باشد که از خواندن بقیهی منابع این چنین بینیاز شوند. اما چنین کاری نیازمند زمان، انرژی و یک مقدار حمایت مالی است و به نظرم پتانسل خیلی بالایی دارد. یک دلیلی که تصمیم گرفتم روی پلتفرم سایت این کار انجام شود این بود که هرجای دیگری دستهبندی، جستوجو و پیدا کردنش کار خیلی سختی میشود و فقط روی سایت چنین قابلیتی موجود است. بیشتر دوست دارم در طولانیمدت تبدیل به یک نوع دایرهالمعارف تحقیقات جدید شود.
از سال 2012 تا 2014، من تمامی ژورنالهای با ضریب تأثیر بالا را هر ماه دنبال میکردم. تعداد اسامی ایرانی خیلی زیاد بود و هر روز هم ادامه پیدا میکردند. ایرانیهایی که در ژورنالهای با پروفایل بالا، مقاله چاپ میکردند و در دانشگاههای درجه یک دنیا کار میکنند. من یک درخواست دوستانهای مطرح کردم که به ایران برگردیم و کارهایی را که یاد گرفتیم، منتقل کنیم، چون واقعیتش این تجربهای که چند سال خارج از ایران کسب کردم، دیدم که کشورهایی مثل سنگاپور، چین و ژاپن که خودشان تولیدکنندهی علم نبودند مثل آمریکاییها چه کارهایی انجام دادند و انتقال تکنولوژی انجام دادند.
بین صحبتهایتان از حمایتها صحبت کردید؛ حمایت از ستاد و سازمانهای دیگر به چه صورت بوده؟
از سمت آزمایشگاه و ستاد، الحمدللّه حمایتهای خوبی شده، از سایت هم حمایت شده که خیلی قابل توجه نبوده اما به عنوان دلگرمی خوب بود. اما امیدواریم حمایتهای بیشتری داشته باشیم.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 2، تابستان 1396