فرض کنید والد یک دانشآموز یا مدیر یک مدرسه هستید. تا چه میزان زمان ورزش را برای دانشآموز خود مناسب میدانید؟ این ورزش باید در چه حد دربردارنده فعالیت فیزیکی باشد؟ آیا اشتغال دانشآموز به ورزش و فعالیتهای فیزیکی او را خسته نمیکند؟ و وقت درس و مطالعه و تلاش لازم برای رقابت با سایر دانشآموزان را از او نمیگیرد؟ یا برعکس او را سرحال و قبراق برای مطالعه، کوشش و رقابت میکند؟ گنجاندن زنگ ورزش در برنامهی درسی یک دبستان یا دبیرستان باید به چه صورتی باشد؟ آیا همین میزان ورزش کفاف فعالیت فیزیکی لازم برای یک دانشآموز را میدهد یا باید به فکر ورزش در زمانهای خارج از مدرسه نیز بود؟ اینکه چه میزان فعالیت و ورزش در هفته، در برنامهی درسی دانشآموزان گنجانده شود چه ارتباطی با عوامل اقتصادی و اجتماعیِ محل زیست دانشآموزان دارد؟ آیا باید نسخهای واحد برای تمام مدارس کشور و احیاناً جهان پیچیده شود و یا باید برنامهها متفاوت باشد؟ سیاستگذاران نظام آموزشی چگونه باید خود را برای این برنامهریزیهای احیاناً متفاوت آماده کنند؟
اینها سوالاتی هستند که قصد داریم تا در این نوشتار با استفاده از آخرین دستاوردهای محققین جهانی علمِ ذهن، مغز و تربیت به آنها پاسخی نسبی دهیم.
زنگ ورزش
شاید در خاطرهی تمام بزرگسالانی که هماکنون این متن را میخوانند، زنگ ورزش در برنامهی درسی مدرسه مفرحترین زنگ باشد و آنها کلاسهای خستهکننده را به امید رسیدن زنگ ورزش طی میکردند. زنگی که تا مدتها برای مدیران مدارس و مربیان ورزش برنامهی خاصی نداشت و توپی به جلوی پای دانشآموزان انداخته میشد تا دو ساعتی را سرگرم شوند. زنگی که هم به کام دانشآموز بود هم به کام معلم! و با رسیدن و نزدیکتر شدن به رقابت کنکور کمرنگتر میشد، طوریکه در بسیاری از دبیرستانها، در سال پیشدانشگاهی خبری از زنگ ورزش نبود. اعمال سلیقهی برخی از مدارس غیرانتفاعی در برداشتن زنگ ورزش از برنامهی درسی مدارس و همچنین فراهم نبودن امکانات لازم برای اشتغال دانشآموزان به ورزش در بسیاری از مدارس کشور از دیگر دغدغهها و مشکلات موجود بود.
برنامهی ورزشی منظم
ورزش نقشی حیاتی در زندگی دانشآموزان ایفا میکند. ورزش منظم ریسک ابتلا به چاقی، اختلالات اضطرابی و اعتماد به نفس پایین را در نوجوانان کاهش میدهد. اما کلاسهای ورزش در مدرسه و برنامههای ورزشی خارج مدرسه از لحاظ زمانی ممکن است با بسیاری از فعالیتهای دانشآموزی مثل مطالعه و شرکت در کلاسهای آموزشی تداخل ایجاد کند. مدت زمان و شدت مناسب اشتغال به ورزش همواره برای والدین و دبیران یک چالش بوده است. براساس گزارشهای سازمان همکاری اقتصاد و توسعه (OECD) در سال 2015 اکثر دانشآموزان جهان بهطور منظم به ورزش اشتغال داشتند. منظور از ورزش فعالیتی است که بیش از 20 دقیقه به طول بینجامد و فرد را به تعریق فراوان و افزایش ضربان قلب و ریتم تنفس وادارد. بر اساس این گزارشها 52درصد دانشآموزان چنین فعالیتی را برای 3 روز در هفته انجام میدهند و این آمار در کشورهای توسعهیافته بیش از کشورهای در حال توسعه است.
همچنین میانگین چنین فعالیت ورزشی در پسرها بیشتر از دخترها است؛ طوریکه پسرها به طور میانگین 4.4 روز در هفته چنین فعالیتی را انجام میدهند و دخترها با میانگین 3.5 روز در هفته.
بر اساس گزارشها ارتباط مستقیمی بین شاخصهای سلامت دانشآموزان با فعالیتهای ورزشی وجود دارد. طوریکه دانش آموزانی که در روز به مدت 60 دقیقه به فعالیتهای فیزیکی با شدت متوسط مثل دوچرخهسواری و پیادهروی اشتغال دارند، بیش از دانشآموزانی که اصلاً فعالیت ورزشی نمیکنند، از سلامت برخوردارند. در اکثر کشورها میزان رضایت از زندگی دانشآموزانی که فعالیت ورزشی منظم سنگین و متوسط داشتهاند، اختلاف معناداری با دانش آموزانی داشته که اصلاً ورزش نمیکنند. البته یکی از دلایل این امر میتواند این باشد که دانشآموزانی که اصلاً ورزش نمیکنند، احتمالاً مبتلا به نوعی معلولیت جسمی هستند که آنها را از فعالیت بازمیدارد و آن معلولیت سبب کاهش میزان رضایت از زندگی شده است.
ورزش و شناخت
تحقیقات سازمان همکاری اقتصاد و توسعه در اکثر کشورها ثابت کرده است که اشتغال دانشآموزان به 60 دقیقه فعالیت ورزشی روزانه با شدت متوسط (مثل دوچرخهسواری یا پیادهروی) یا اشتغال دانشآموزان به 20 دقیقه فعالیت ورزشی سنگین (مثل فوتبال و تنیس) برای 4 روز در هفته؛ تواناییهای شناختی، حافظه، توانایی حل مسأله و تواناییهای روانشناختی مثل پشتکار و کنترل هیجان را به نحو مطلوبی ارتقاء میدهد و در مجموع به “علم آموزی” دانشآموزان کمک میکند. اما همین تحقیقات نشان داده است که به ازای افزایش هر یک روز فعالیت ورزشی سنگین بیش از 4 روز در هفته، به میزان 3درصد در نمرات درسی دانشآموزان افت نمایان میشود. با استنتاج از تحقیقات این سازمان، انجام فعالیت ورزشی سنگین برای بیش از 4 روز در هفته به نفع علمآموزی دانشآموزان نیست! البته این سازمان تأیید میکند که نمیتوان الزاماً “علم آموزی” را در تمام نقاط دنیا به عنوان شاخص هدف و ارزش و عامل محدودکنندهای بر سر راه فعالیت ورزشی دانشآموزان قرار داد، چراکه شاید در برخی نقاط جغرافیایی ورزشکار شدن ارزشمندتر از عالم شدن باشد! همچنین این سازمان تأیید میکند که متأسفانه در مدارس با رقابت علمی فراوان سهم ورزشها و فعالیتهای فیزیکی متوسط دانشآموزان خیلی کمرنگ است.
نتیجهگیری
بنا به گزارشهای سازمان همکاری اقتصاد و توسعه، تأثیر ورزش بر سلامت فیزیکی و روانی دانشآموزان صد درصد تأیید میشود. اما تأثیر فعالیتهای ورزشی بر امور آموزشی و توانمندیهای شناختی تا حدی که بتوان آن را در مرحلهی سیاست گذاری به کار برد و روی آن حساب باز کرد، به اثبات نرسیده است. از این رو این سازمان به عنوان بخشی از پروژه PISA به تحقیقات روزآمد خود در این زمینه ادامه میدهد و اطلاعات آماری و میدانی را با سرعت عجیبی بهروزرسانی میکند تا در نهایت بتواند به برنامهی جامعی دست پیدا کند. برنامهای که بتواند به سوالاتی که در ابتدای این نوشتار طرح کردیم (که احتمالاً دغدغهی بسیاری از والدین، مدیران و سیاستگذاران است) پاسخ بدهد. تا به اینجا، براساس تحقیقات، فقط میتوان به والدینی که نگران تداخل برنامههای ورزشی با برنامههای درسی دانشآموز خود هستند، این اطمینان را داد که 60 دقیقه فعالیت ورزشی متوسط در روز، یا 20 دقیقه فعالیت ورزشی سنگین برای 4 روز در هفته نه تنها هیچ آسیبی به درس دانشآموز نخواهد زد، بلکه احتمالاً مفید هم خواهد بود!
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 10، تابستان 1398