محمدتقی جغتایی از پایهگذاران انجمن علوم اعصاب ایران، نامی آشنا در حوزهی علوم شناختی است. او از کینگز کالج فلوشیپ علوم اعصاب گرفته و عضو هیئت ممتحنه و ارزشیابی رشتهی آناتومی و علوم اعصاب وزارت بهداشت است. تأسیس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی از دیگر اقدامات برجستهی او است. در این میان حضور جغتایی در هر مرحله از عمر علوم شناختی در ایران و از زمانی که ستاد راهبردی علوم و فناوریهای شناختی پا گرفته آنچنان پررنگ و انکارناشدنی است که میتوان از او بهعنوان یک راوی جدی برای شرح آنچه بر علوم شناختی در کشورمان گذشته یاد کرد.
بهتر است از تاریخچهی علوم و فناوریهای شناختی بپرسیم. علوم شناختی در چه برههای از تاریخ و به دنبال چه فرآیندی آغاز شد؟
بقراط 400 سال قبل از میلاد در نظریهای اعلام کرد که رفتارها، حرکات، کردار و شخصیت ما برخاسته از دستگاه عصبی و مغز است. او به این نکته هم اشاره کرده بود که خیلی از مشکلات نظیر کمخوابی به اختلالاتی در سیستم عصبی و مغز انسان برمیگردد.
بقراط 400 سال قبل از میلاد در نظریهای اعلام کرد که رفتارها، حرکات، کردار و شخصیت ما برخاسته از دستگاه عصبی و مغز است. او به این نکته هم اشاره کرده بود که خیلی از مشکلات نظیر کمخوابی به اختلالاتی در سیستم عصبی و مغز انسان برمیگردد. درواقع بقراط در آن زمان به این نکته پی برده بود که علاوه بر اختلالات بیولوژیک، اختلالات روانی و شخصیتی هم از مغز منتج میشود؛نظریهی بقراط تا سالها بعد از مرگ او همچنان باقی ماند. در این زمینه نظریات دیگری نیز در فضای علمی آن زمان منتشر میشد و موردبحث قرار میگرفت. نظریاتی که جایگاه روح و روان را در قلب، کبد و روده عنوان میکردند و در آنها توانمندیهای مغز چندان مورد بحث نبود.
داوینچی میگفت چون بطنهای بشر از مغز بزرگتر است بنابراین روان او بزرگتر است و هیچکس باور نمیکرد که این ویژگیها از کارکردهای مغز است. یا دکارت بر این باور بود که روان از مغز جداست و برخورد روح با روان در غدهای به نام پینه آل برقرار میشود و جریان موجود در بطنها که منظور همان مایع نخاعی است بر روح و روان اثر میگذارد و اثر میپذیرد. بنابراین عملا تا اوایل قرن هجدهم مغز ناشناخته باقی ماند. از این زمان به بعد شخصی به نام «رومان کاخال» پیدا شد. او بافت مغز را بررسی و سلولهای عصبی، ارتباطات آنها و همچنین روش رنگآمیزی آنها را کشف کرد.
بااینحال اما در نیمهی دوم قرن بیستم علوم شناختی، مغز و علوم اعصاب دستکم برای اولین بار بعد از دوران مدرن در مرکز توجه قرار گرفت.
*از یکسو بشر توانست با توجه به پیشرفتهای شگرفی که در زمینهی علوم تجربی و فناوریهای مورداستفاده رخ داده بود، ساختارهای آناتومیک مغز نظیر ساختار سلولهای عصبی، ارتباط ساختارهای درون سلول و سیناپسها را دقیقاً بررسی کند.
*از سوی دیگر با پیشرفتهای الکتروفیزیولوژی توانست کارکرد این سلولها و مغز را بهطورکلی مورد ارزیابی قرار دهد. در این زمینه از ابزارهای جدیدی که در حوزهی مهندسی و فیزیک کاربرد داشت برای بررسی مغز استفاده کردند و توانستند مغز را تحریک و از آن نقشهبرداری کنند و در آزمایشگاه رفتار انسان را مطالعه کنند. در کنار این، علوم دیگری نظیر آی تی و کامپیوتر از طریق شبیهسازی به مطالعات مغز کمک کرد.
بعد از همهی این پیشرفتها بشر به این نتیجه رسید که آنچه بقراط در سالهای خیلی پیشتر از این گفته بود و البته مدتها به فراموشی سپردهشده بود، واقعیت دارد. بنابراین دانشمندان به این نتیجه رسیدند آنچه تحت عنوان رفتار، حرکات، شخصیت، عقلانیت و فعالیتهای موجودی به نام انسان میشناسیم همه از کارکردهای مغز است که هر نوعش مربوط به بخشهایی از مغز میشود.
*برای درک این موضوع لازم بود که متخصصان و دانشمندان حوزههای مختلف در کنار هم قرار بگیرند. پزشکان کمک کردند تا به این سؤال که در زمان بیماری کدام بخش از مغز درگیر میشود پاسخ داده شود. بیولوژیست ها در مورد ساختارها و آناتومی مغز کمک کردند. کسانی که در حوزهی علوم ریاضی و مهندسی بودند ابزارهایی اختراع کردند که به نقشهبرداری و تحریک سطحی و عمقی مغز کمک کردند. روانشناسان هم تحت تأثیر این کشفیات تا مدتها جایگاه روان و رفتارهای انسانی را در ساختارهایی بهعنوان دستگاههای عصبی میشناختند. تا اینجا هدف از شناخت مغز بیشتر این بود که اختلالات روانی، شناختی و بیماریهای ساختارهای بیولوژیک مغز شناسایی و درمان شود، اما زمانی که این ابزار به دست ما آمد، سؤال های دیگری نیز ایجاد شد. نظیر اینکه «اگر ما میگوییم جایگاه تمام احساسات، رفتارها و شخصیت فرد در مغز است، چطور میتوان از علوم شناختی برای پیشرفت و اصلاح تواناییهای بشر یا در نظام تعلیم و تربیت، اقتصاد و حتی حوزههای دفاعی از آن استفاده کرد؛ بنابراین علوم شناختی بینرشتهای است و استفاده از آن میتواند ما را به موفقیت و پیشرفت در زمینههای مختلف برساند».
درنهایت پیشرفت فناوریها در زمینهی علوم تجربی، پیشرفتهای الکتروفیزیولوژیک که ورود به مغز را ممکن کرد و گردهمایی دانشمندان رشتههای علمی گوناگون باعث شد تا حوزهی علمی جدیدی به نام علوم و فناوریهای شناختی ایجاد شود.
در دههی آخر قرن بیستم که دههی مغز نامگذاری شد، بسیاری از محققان در این حوزه فعالیت کردند و مراکز تحقیقاتی زیادی در این زمینه تأسیس و راهاندازی شد و منابع مالی هنگفتی به این حوزه اختصاص داده شد.
اگر قرار باشد مهمترین ویژگیهای علوم شناختی را نام ببرید، چه مواردی را مطرح میکنید؟
علوم و فناوریهای شناختی حوزهای بینرشتهای و پیچیده است. با موضوعاتی سروکار دارد که بهراحتی نمیتوان آنها را مورد مشاهده قرارداد. اگرچه که در علوم شناختی از دادههای تجربی استفاده میشود اما حاصل کارْ پدیدهها و رویدادهای غیرقابل مشاهده و شناختی است.
علوم و فناوریهای شناختی حوزهای بینرشتهای و پیچیده است. با موضوعاتی سروکار دارد که بهراحتی نمیتوان آنها را مورد مشاهده قرارداد. اگرچه در علوم شناختی از دادههای تجربی استفاده میشود اما حاصل کارْ پدیدهها و رویدادهای غیرقابل مشاهده و شناختی است که با همهی علوم سروکار دارد و درنهایت اینکه کاربرد وسیعی از درمان بیماریها تا حوزههای کلانی نظیر سیستم دفاعی کشور دارد.
علوم و فناوریهای شناختی از چه زمانی در ایران ایجاد شد؟
اولین جرقههای شکلگیری علوم شناختی در ایران را شاید بتوان تا 15 سال پیش(توجه: این مصاحبه در سال 1396 انجام شده است) عقب برد. در آن زمان برخی علاقهمندان این حوزه فعالیتهای متعددی را بهصورت فردی دنبال میکردند و این حوزه هنوز شکل ساختارمند و کلان به خود نیافته بود. در نقشهی علمی کشور که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین شد، علوم شناختی جزء اولویت الف نقشه قرار گرفت. شاید بتوان گفت که این رویداد نقطه عطفی برای آغاز ساختارمند شدن تحقیقات حوزهی علوم شناختیبود؛ بنابراین تعهدی در سطح نظام ایجاد شد. برای پیاده شدن نقشه و علوم شناختی، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری تشکیل شد تا وظیفهی سیاستگذاری و نظارت بر این حوزه را به عهده بگیرد و سیاستهایی به دانشگاههای علوم پزشکی ابلاغ شد. در معاونت علمی و فناوری برای رسیدن به این اهداف، ستاد علوم شناختی تشکیل شد. ستاد علوم و فناوریهای شناختی در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید و از زمانی که تشکیل شد برای سیاستگذاری و نظارت اقداماتی انجام داد و باهدف هدایت حوزهی علوم شناختی تابهحال به فعالیت خود ادامه داده است.
در کشورهای خارجی ساختارهای هدایتکننده و برنامهریزی برای علوم شناختی به چه شکل ایجاد شده و چه تفاوتها و شباهتهایی با اقداماتی که در ایران انجام میشود، دارد؟
کشورهای خارجی هم ساختارهای متمرکزی برای توسعهی علوم و فناوری شناختی دارند. برای مثال در کشور آمریکا، شرکت NSF وجود دارد که از سوی دولت ایجادشده و برای ترویج و حمایت از علوم اقداماتی انجام میدهد و ازجمله اولویتهای آن میتوان به حوزهی علوم اعصاب، علوم شناختی، علوم دفاعی و دیگر بخشها اشاره کرد.
رئیسجمهور سابق آمریکا نیز در دوران فعالیت خود بودجهای جداگانه به این موضوع اختصاص داد تا صرف توسعه شود( اتفاقی که کمتر پیش میآید). در کشورهای اروپایی شرایط کمی متفاوت است. هر کشور بر اساس برنامهی ملی و اهدافی که دارد در این راه تلاش میکند. از سوی دیگر اتحادیهی اروپا نیز در سال 2009 برنامهای تصویب کرد تا برای سازمانهای تحقیقاتی سیاستگذاری کند، از آنها حمایت کرده و بین آنها هماهنگی ایجاد کند. در خیلی از کشورها در کنار سازمانهای دولتی، ساختارهای مردمنهاد هم ایجادشده که وارد کارزار شدهاند.
ستاد علوم و فناوریهای شناختی که حدود سه سال(توجه: این مصاحبه در سال 1396 انجام شده است) است در ایران به عنوان زیرمجموعهی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری تشکیلشده هم ساختاری دولتی است که از طریق هماهنگی با شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان یکی از ارکان عالی نظام ایجادشده و فعالیت میکند.
ستاد دقیقاً چه وظایفی را به عهده دارد؟
وظایف ستاد بهطورکلی در سه بخش ترویجی، پژوهشی و آموزشی خلاصه میشود. هدف مهم ستاد در این سالها که فعالیتش را آغاز کرده ایجاد موجی برای جذب استعدادها و علاقهمند کردن مردم به حوزه علوم شناختی و مهاجرت کردن از رشتههای دیگر به حوزهی علوم شناختی بوده است.
وظایف ستاد بهطورکلی در سه بخش ترویجی، پژوهشی و آموزشی خلاصه میشود. هدف مهم ستاد در این سالها که فعالیتش را آغاز کرده ایجاد موجی برای جذب استعدادها و علاقهمند کردن مردم به حوزهی علوم شناختی و مهاجرت کردن از رشتههای دیگر به حوزهی علوم شناختی بوده است.
مهاجرت از یک بعد شامل متخصصانی میشود که در حوزههای نزدیکتر نظیر روانشناسی، بیولوژی، علوم مهندسی، ریاضی، فعالان گروه پزشکی، فلسفه و آموزشوپرورش زبده هستند و ما از آنها میخواهیم تحقیقات خود را در این حوزه انجام دهند. یکشکل دیگر مهاجرت میتواند حمایت از اساتید و دانشجویان برای ورود به این عرصه و تحصیل در این رشته باشد که منجر به ایجاد برخی از شاخههای علوم شناختی شده است. بخش دیگری از این اقدامات هم روی دانش آموزان متمرکز است.
البته ستاد مردم را فراموش نکرده و قرار است به مردم آموزش دهد تا با توانمندیهای مغز آشنا شوند و دریابند علوم و فناوریهای شناختی چه کاربردهایی دارد. البته لازمهی تبلیغ عمومی در این حوزه رسیدن به دستاوردها است. ازاینجهت فعلاً در حد نگاه مختصری بوده است. برای اینکه این اتفاقات بیفتد ستاد بخشهای مختلفی مربوط به حوزههای آموزش، ترویج و پژوهش ایجاد کرده و هرکدام قرار است بر اساس سند راهبردی ستاد پیش بروند.
آیا ستاد توانسته به اهداف خود دست پیدا کند؟
ستاد نمیخواست بدون داشتن برنامه عمل کند، ازاینرو در بدو امر به دنبال تدوین یک برنامه برای خود بود تا اقداماتی که انجام میدهد؛ عمقی و پایهای باشد نه سطحی و بیمحتوا. در همین راستا ستاد علوم و فناوریهای شناختی با دانشگاهها ارتباط برقرار کرد تا بتواند دانشجویان و اساتید را جذب کند که وارد این حوزه شوند. تلاش کرد هستههای پژوهشی بینرشتهای بین محققان مختلف ایجاد کند تا علوم شناختی توسعه پیدا کند. اگر این رویکرد که بیشتر هم محافظهکارانه است را در نظر بگیریم به نظر میرسد ستاد در دستیابی به آن موفق بوده است. شاید به همین دلیل هم باشد که بهظاهر در فضای رسانهای اقدامات زیادی انجامنشده اما باید توجه داشت که در اینجا قصدی در کار بوده و ستاد بهعمد فعالیتهای سطحی و تبلیغاتی انجام نداده است.
تاریخ انتشار مصاحبه: بهار 1396
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 1، بهار 1396