لاتجه سادرلند یک تولیدکننده مستند است. او بیشتر زندگی اش را مشغول روایت زندگی سایر انسان ها کرده و آنطور که خودش تعریف می کند تا پیش از تجربه سکته مغزی در نوامبر ۲۰۱۱، هیچ علاقه ای به علم نداشته است. حدود ۱۲ سال پیش، او با یک سردرد عجیب از خواب برمیخیزد. توصیف او از تجربه خونریزی مغزی قابل تامل است. در زمان هموراژ تشخیص داده که با یک سردرد معمولی مواجه نیست. یادش می آید که تلفن همراهش را در دست گرفته بوده و میدانسته که این وسیله می تواند به او کمک کند؛ اما شیوه ی کار با گوشی را در ذهن نداشته است. او می گوید به کفشهایم نگاه میکردم. میدانستم وسایل کاربردی هستند اما یادم نمیآمد چطور باید آن ها را بپوشم. خودش را به هتل مقابل خانهاش رسانده تا کمک بگیرد. اینطور تعریف میکند:« دهانم را باز کردم. اما هیچ کلمهای از آن خارج نمیشد. کارمندان پذیرش احتمالا من را با یک دیوانه مست جابهجا گرفته بودند.» بعدها متخصصان برای او توضیح دادند که آفازی اولین چالش او پس از وقوع سکته بوده است. لاتجه همانجا بیهوش شده و بعد با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده است. تشخیص پزشکان این بود که باید فورا جراحی شود. پس از این تجربه، لاتجه تصمیم گرفت این بار مسیر بازتوانی خودش را در یک مستند روایت کند. مستند مغز آسیب دیده زیبای من، زندگی لاتجه سادرلند ۳۴ ساله را پس از هموراژ و جراحیای که تجربه کرده با ما به اشتراک میگذارد.
وجه تمایز این مستند، خود روایتی لاتجه است. بخش زیادی از مستند، ویدیوهایی است که او از اولین روزهای بعد از وقوع سکته، با دوربین سلفی تلفن همراهش در بیمارستان ضبط کرده است. خطاهای ادراکی که تجربه میکند را از زبان خود او میشنویم. دیسفازی و آپراکسیا حین ادای کلمات، خواندن و نوشتن جز مشکلات جدی است که لاتجه با آن دست و پنجه نرم کرده است. این مشکلات، برای او که خود را فعال و باهوش می دانسته، بسیار آزاردهنده است. مشکلات حافظه، گیجی، تغییر در ادراک و پردازش شناختی، حساسیت بیش از حد به صدای محیط، خستگی و ناامیدی از آینده، چالشهای دیگری است که او را آزار میدهد. کاردرمانی، گفتاردرمانی،مراجعه به روانشناس و روانپزشک و درمان با TMS، مسیر درمانی است که او طی میکند. برای همراهی با تجربه های لاتجه سادرلند، شما را به تماشای مستند مغز آسیب دیده ی زیبای من دعوت میکنیم.