دکتر مجید نیلی احمدآبادی، علی رفعتی
(توجه: این مصاحبه در تابستان 1396 انجام شده است)
سلام عرض میکنم لطفاًً خودتان را معرفی کنید و اینکه بفرمایید چگونه وارد حوزهی علومشناختی شدید.
من مجید نیلی احمدآبادی هستم، استاد دانشکدهی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران. من دورهی کارشناسی ارشد خود را در حوزهی علوم اطلاعات (information science)، با نگاه هوش مصنوعی ادامه دادم و از آنجا آرام آرام به سمت علوم شناختی لغزیدم و در دورهی دکتری به این سؤال پرداختم که؛ آیا به صورت تئوریک ممکن است که یک مجموعهای از رباتها، بدون اینکه با هم حرف بزنند، بتوانند یک جسم با ارتفاع بلند را از زمین بلند کرده و در یک محیط پیچیده، بدون آن که آن را بیندازند، حرکت دهند یا خیر؟ به عبارت دیگر سؤال این بود که؛ آیا میشود افراد یک وظیفهی پیچیدهی اجتماعی را، فقط به صرف آشنایی با شکل وظیفه، مثلاً حمل یک شیء و قرار دادن آن در جایی دیگر و بدون هیچگونه آگاهی قبلی از قصد یکدیگر و بدون ارتباط کلامی، انجام دهند یا نه؟ و در صورت قابل انجام بودن چه قیودی بر آن حاکم است؟
از آن موقع علاقهی من شروع شد و کنجکاوی من برای یافتن پاسخ این سؤال، کم کم مرا با علوم شناختی آشنا کرد. در آن زمان خیلی سکهی علوم شناختی در جوامع علمی زده نشده بود.
این مطالب مربوط به سال های 1994-1995 است و در این زمانها بود که من مطالعات خود را شروع کردم. در همین زمانها بود که کتاب دکتر مینسکی با عنوان “the society of mind “منتشر شد. آن موقع اینترنت تقریباً در حال گسترش بود.
آشنایی من با دو آزمایشگاه مهم در دنیا یعنی؛ AI lab و MIT media lab، که در آن زمان در مهندسی و هوش مصنوعی بدون آنکه اسمی از علوم شناختی باشد، بر روی بروز هوش و رفتارهای پیچیده در آدمها از نظر الگوریتمی کار میکردند، مطالعهی کارهای آنها، آشنایی من با تنی چند از آنان که موجب رفت و آمد من به MIT به جهت تعاملات آزمایشگاه ما با MIT شد و همین طور مطالعهی کتاب آقای مینسکی، عواملی بودند که دست به دست هم دادند و باعث شدند که من از هوش مصنوعی اجتماعی وارد دنیای علوم شناختی شوم.
آقای دکتر لطفا در مورد فعالیتهایی که در گروه پژوهشی ستاد انجام میدهید، توضیحاتی بفرمایید؟
ما در ستاد توسعه علوم و فناوریهای شناختی، کاری که انجام میدهیم، سیاستگذاری برای کشور و برای توسعهی علوم و فناوریهای شناختی، اجرای این سیاستها و تلاش برای رسیدن آنها به نتیجهی مطلوب است. یکی دیگر از اعمال ما شناسایی و حمایت از مراکزی است که در جهت توسعهی علوم و فناوری شناختی گام برمیدارند. به عنوان مثال مراکزی را که به لحاظ تجهیزاتی باید تقویت شوند، حمایت و تجهیز میکنیم.
شناسایی این که الان چه زمینههای تحقیقاتی، در جهت توسعهی فناوری شناختی، در کشور بهتر قابل انجام است و یا باید ظرفیت انجام آن ایجاد شود و چه زیرساختهایی باید به صورت برنامهی ملی انجام شود، نیز در حوزه کاری ما است.
ما در ستاد علوم شناختی، با تشکیل گروههای مشورتی متشکل از اساتید برجستهی داخلی و خارجی و مشورت با آنها به شیوههای مختلف، با هدایت خطوط پژوهشی، تلاش میکنیم که سیاستها و حمایتهای خود را در جهت سرعت بخشیدن به توسعهی فناوریهای شناختی به کار ببندیم.
با توجه به این که حوزهی علوم شناختی، حوزهی نوین و تازهای است و به شدت در دنیا در حال توسعه است و سابقهی ما در این حوزه بسیار جوان است.
استاد در همین راستا چه کارهایی در ستاد توسعه علوم و فناوریهای شناختی انجام گرفته است؟
از همان زمانی که سند توسعهی علوم و فناوری شناختی نوشته میشد، ما با تیمی که زیر نظر آقای دکتر خرازی بود، درگیر فعالیتهایی در جهت توسعه بودیم. در هنگام نوشتن سند، تماماً تلاش شد که این سند با تکیه بر تجربهی حوزههای دیگر، به گونهای نوشته شود که بتواند همهی فعالیتهای جامعی را که در کشور برای توسعهی علوم و فناوری شناختی لازم است، دربربگیرد.
بعد از سند، ما باید مجموعهای از اولویتها را جهت حمایت تعیین میکردیم. یعنی باید مجموعهای از اولویتهای پژوهشی برای کشور تدوین و تعیین میشد تا ستاد طبق آن از حوزههای مختلف حمایت نماید و همچنین باید سازوکاری جهت ارتباط افراد، محققین و فنآوران با ستاد، به منظور ارائهی پیشنهادات خود و داوری و بررسی آنها، طراحی و مشخص میشد.
به همین دلیل یکی از کارهایی که در ستاد انجام شد، طراحی سیستم دریافت پیشنهادات پژوهشی، داوری، حمایت و نظارت بر آن بود. همزمان با آن کار دیگری که انجام شد، شناسایی زیرساختهای لازم به صورت فراگیر در کشور برای تسریع توسعهی حوزهی علوم و فناوریهای شناختی بود، که خوشبختانه با همکاری و حمایت معاونت علمی و یک سری از دانشگاهها انجام شد. یکی از اهداف جدی ما تیم سازی بود. و شروع کردیم به شناسایی تیمهای تشکیل شده که از غنای کافی برخوردار بودند. یک خط مشی پژوهشی را جهت توسعهی کشور به آنها سپردیم و حمایتشان کردیم. در سه مورد این کار را انجام دادیم و تقریباً این مسئله فعالیت بسیار ویژهای بوده که در ایران انجام شده و امیدواریم به نتیجه برسد.
لطفاً این سه مورد را ذکر کنید:
حوزهی نورواپتیک، حوزهی اتیسم و حوزهی اعتیاد (علوم و اعصاب اعتیاد)
همزمان یک سری مجموعه تکنولوژیها و حوزههایی که آیندهساز هستند، مورد توجه قرار گرفتهاند. به عنوان مثال، یکی از آنها brain implant است که موضوعی چندین حوزهای میباشد. دیگری بحث آموزش و پرورش شناختی است و در این کارگروه مجموعهی (RFP(request for proposal تهیه و اعلام کردیم و در اختیار یک مجموعه از متخصصین قرار دادیم که شالودهی کارهای بعدی را در کشور ایجاد کنند. باید اضافه کنم که اکنون در حوزهی آموزش و پرورش شناختی، یک اکوسیستم در حال شکل گیری است که در پی انجام مطالعات پایهای و کسب دستاوردهای اساسی است. در بحث brain implant، یا سیستمهای کاشتنی در مغز، المانهای زیرساختی تکنولوژی درحال ایجاد است تا مطالعات دیگر بتوانند روی آن سوار شوند.
ستاد توسعه علوم و فناوریهای شناختی چه چشماندازها و پروژههایی را برای آینده در نظر دارد و طراحی کرده است؟
یکی از اقدامات، توجه جدی در زمینهی افزایش نیروی انسانی در حوزهی شناختی، به لحاظ تعداد و کیفیت و همین طور ارتقاء عمق دانش و آگاهی است. مسلماً در حوزهی تربیت نیروی انسانی، قسمت آموزش و ترویج ستاد، به طور ویژه اقدام میکند. ولی تجربهی جهانی برای این مسئله نشان میدهد که خودِ کار پژوهشی و استفاده از نتایج آن در جهت توسعهی آگاهی جهانی میتواند به اندازهی روشهای معمولِ آموزش در جهت توسعهی نیروی انسانی کارآمد و کمک کننده باشد.
اولویت جدی ما ارزیابی و بازتوانی شناختی، آموزش و پرورش شناختی و توسعهی ابزارها و فناوریهایی هست که بتواند ما را در ارتقاء و بازتوانی شناختی و مطالعات پایهی شناختی در کشور یاری نماید.
اولویت جدی ما ارزیابی و بازتوانی شناختی، آموزش و پرورش شناختی و توسعهی ابزارها و فناوریهایی هست که بتواند ما را در ارتقاء و بازتوانی شناختی و مطالعات پایهی شناختی در کشور یاری نماید.
به عنوان سؤال آخر، با توجه به این مطلب که فرمودید: علوم شناختی رشتهی نوپایی است و به سرعت در حال پیشرفت میباشد؛ برای نسل جوانی چون ما، توضیح بدهید که چرا کشور در حوزهی علوم شناختی سرمایهگذاری مینماید؟ در واقع ضرورت پرداختن به این مطلب چیست؟ و جایگاه فعلی آن چگونه است؟
علوم شناختی و در واقع نگرش شناختی، آیندهی دنیا را متحول میکند. به عبارت دیگر، حرکت در جهت علوم شناختی یک انتخاب نیست، بلکه یک باید است. همانطورکه میدانید هدف اصلی بشر، تعالی زندگی است و اصلیترین قسمت هر بشری قوای ذهنی و شناختی او هستند. بنابراین دنیا همواره به دنبال این بوده که شناخت چگونه به وجود میآید و قوای شناختی چگونه تحلیل رفته و چطور میشود آنها را ارتقاء داد. ولی خب ما در ابتدا ابزارهای لازم برای انجام این مطالعات را در اختیار نداشتیم. توسعههای جدی و چشمگیر در علوم پایه خصوصاً ابزارسازیهای خیلی جدیدی که انجام شده، روشها و ابزارهای مختلف مثل brain mapping، در سطوح مختلف از سطح سلولی مولکولی تا سطح شبکه و سیستم، مدلسازی ریاضی، ژنتیک و روشهای دیگر این امکان را ایجاد کرده که بشر بتواند با تمام قوا در جهت یافتن پاسخ سؤال خود پیش برود و هرکس و هر ملتی به این دانش دست پیدا کند، به این معناست که میتواند بزرگترین ثروت هر ملتی را ارزیابی کند و بزرگترین ثروت هر ملت همان قابلیتهای شناختی و توانمندیهای افراد جامعهی آن ملت است.
پس بنابراین از یک طرف مسئله پاسخ به سؤال جدی بشریت، که از ابتدا تا به الان مطرح بوده و پیچیدهترین سؤال طبیعت است، مطرح میباشد و از طرف دیگر دستیابی به این دانش تحولآفرین، بسیار راهبردی و استراتژیک است. به همین دلیل عرض کردم که پرداختن به علوم شناختی یک انتخاب نبوده بلکه یک باید است.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 2، تابستان 1396