هرگاه انسان ها در مورد وضعیت ذهنی افراد دیگری میاندیشند، از یک توانایی شناخته شده به عنوان “نظریهی ذهن” استفاده مینمایند، از جمله: آنچه که دیگران به آن معتقد هستند، آنچه آنها میخواهند، یا اینکه چرا احساس خوشحالی، عصبانیت یا ترس میکنند.
مطالعات رفتاری نشان دادهاند که کودکان در حدود سنین 4 سالگی این توانایی را کسب میکنند. با این حال، تازهترین پژوهش دانشگاه MIT دریافته است که شبکهی مغز که نظریهی ذهن را کنترل میکند، قبلا در همان حدود 3 سالگی شکل میگیرد.
نخستین بار است که در این مطالعهی MIT برای اسکن کردن مغز کودکان 3 ساله در حین انجام فعالیتی که مستلزم نظریهی ذهن است، از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی (fMRI) استفاده میشود – در این پژوهش، یک فیلم متحرک کوتاه که شامل تعاملات اجتماعی بین دو شخصیت است برای کودک نمایش داده میشود.
هیلاری ریچاردسون، یکی از فارغ التحصیلان MIT و نویسندهی اصلی این مطالعه میگوید: “مناطق مغزی که در استدلال نظریهی ذهن دخیل هستند، در سن 3 سالگی، با پاسخهای مشابه به فیلم، مانند یک شبکهی منسجم عمل میکنند، و این قبل از زمانی است که آنها بتوانند تکالیف مربوط به فهم باورهای غلط را با موفقیت پشت سر بگذارند.
ربکا ساکس، استاد علوم مغزی و شناختی MIT و یکی از اعضای وابسته به موسسهی تحقیقات مغز مک گاورن، نویسندهی ارشد این مقاله است که در نشریهی شمارهی 12 مارس در ارتباطات طبیعت (Nature Communications) منتشر شده است. سایر نویسندگان، فارغ التحصیل دانشگاه ایندیانا گریس لیستر اندلی و الکسا ریبوبن نیلور، کارشناسی کالج ولزلی هستند.
در سال 2003، ریکا ساکس ابتدا نشان داد که نظریهی ذهن در ناحیهای از مغز قرار دارد که به عنوان محل ارتباطی گیجگاهی آهیانه ای راست (TPJ) شناخته شده است. TPJ با دیگر مناطق، از جمله قسمت های مختلف قشر پیش پیشانی، هماهنگی میکند تا شبکهای را ایجاد نماید که وقتی افراد در مورد وضعیت ذهنی دیگران فکر میکنند، فعال میشوند.
شایع ترین آزمون استفاده از نظریهی ذهن، آزمون باورهای کاذب(غلط) است، که در آن شخص میفهمد که باورهایی که دیگران در بارهی یک موضوع دارند، ممکن است نادرست باشند.
قبل از این، دانشمندان علوم اعصاب چنین تصور میکردند که مطالعات نظریهی ذهن با اسکن مغز fMRI تنها میتواند با کودکان حداقل 5 ساله انجام شود، زیرا کودکان باید بتوانند در حدود 20 دقیقه در اسکنر قرار گیرند، و به مجموعه ای از داستان ها گوش دهند، و به سوالات در مورد آنها پاسخ دهند.
ریچاردسون میخواست کودکان کم سن وسالتر از آن را مطالعه کند، طوری که بتواند به آنچه که در شبکهی مغز نظریهی ذهن در قبل از 5 سالگی رخ می دهد، پی ببرد. برای انجام این کار، او و ساکس پروتکل تجربی جدیدی را ارائه دادند که در آن هنگام، آنها فیلم کوتاهی را که شامل تعاملات اجتماعی ساده بین دو شخصیت بود، برای اسکن کردن کودکان به نمایش میگذاشتند.
فیلم متحرکی که آنها انتخاب کردند، “نیمه ابری”( Partly Cloudy) نام داشت، که حاوی یک دسیسهی طرح ریزی شده بود که به خوبی خود را مینمایاند. کاراکتر Gus، ابری است که حیوانات کوچک را تولید میکند، و Peck، یک طوفان که کارش تحویل دادن آنها است. گاس و پک لحظات پر تنش در دوستی خود دارند، چون گاس کودکان تمساح و خارپشت را تولید میکند، که تحویل دادن آنها دشوار است، در حالی که ابرهای دیگر بچه گربه ها و توله سگ ها را ایجاد میکنند. پک توسط برخی از حیوانات کودک خشن مورد حمله قرار گرفته است و مطمئن نیست که آیا او بخواهد برای Gus کار کند.
ریچاردسون می گوید: “این شامل حوادثی است که شما را در مورد وضعیت ذهنی شخصیت ها به تفکر وامیدارد و رویدادهایی که باعث میشود شما در مورد وضعیت بدن آنها فکر کنید”.
محققان حدود چهار سال را به جمع آوری داده ها از 122 کودک در سن 3 تا 12 سال اختصاص دادند. آنها کل مغز را اسکن کردند، با تمرکز بر دو شبکهی مجزا که در بزرگسالان به خوبی شناخته شده اند: شبکهی نظریهی ذهن و شبکهی دیگری که به عنوان ماتریس درد شناخته شده است، که هنگام فکر کردن در مورد وضعیت جسمانی فرد دیگری فعال میشود.
آنها همچنین 33 فرد بزرگسال را در حین تماشای فیلم اسکن کردند تا بتوانند صحنههایی را شناسایی کنند که در هر دو شبکه پاسخ میدهند. این صحنهها به عنوان نظریه(های) “ذهن” و “حوادث دردناک” شناخته شدهاند. اسکن کودکان نشان داد که حتی در سن 3 سالگی، شبکه های نظریهی ذهن و حوادث درد ترجیحا به همان حوادثی پاسخ دادند که مغز بزرگسالان انجام دادند.
ریچاردسون می گوید: “ما آثار اولیه این شبکهی سیم پیچی شدهی نظریهی ذهن را میبینیم، بنابراین مناطق مغزی نظریهی ذهنی که ما در بزرگسالان مورد مطالعه قرار دادیم، از همان دوران 3 سالگی واقعا با یکدیگر همبسته شدهاند.”
این مطالعه نشان میدهد که شبکههای مغز مرتبط با نظریهی ذهن – توانایی تفسیر حالات ذهنی افراد دیگر – در کودکان زیر سه سال فعال هستند.
این محققان همچنین دریافتند که پاسخها در سن 3 سالگی به مانند بزرگسالان قوی نیست، اما به تدریج در کودکان بزرگتری که اسکن شدند، قوی تر شد.
همچنین این یافتهها پشتیبانی برای یک فرضیهی قبلاً موجود را ارائه میدهند که میگوید: کودکان حتی قبل از اینکه بتوانند آزمایشات باورهای کاذب را انجام دهند، نظریهی ذهن را توسعه میدهند و تدریجاً همراه با افزایش سن همچنان آن را توسعه میدهند. نظریهی ذهن دربرگیرندهی بسیاری از توانایی هاست، از جمله مهارت های سخت تر، مانند درک طنز و ملامت و سرزنش، که در مراحل بعدی تمایل به توسعه دارند.
فرضیهی دیگر این است که کودکان در طی 4 یا 5 سالگی، تئوری ذهن را به طور نسبتا ناگهانی توسعه می دهند که انعکاسی از موفقیت آنان در آزمون باورهای کاذب است. هنگامی که کودکان در آزمون باورهای کاذب موفق میشوند، به دلیل این که داده های MIT تغییرات قابل توجهی را در فعالیت مغز نشان نمیدهند، این نظریه را پشتیبانی نمی کنند.
ساکس می گوید: “دانشمندان واقعاً به شدت بر تغییرات در نظریهی ذهن کودکانی تمرکز کردهاند که در حدود 4 سالگی اتفاق میافتد، هنگامی که آنان درک درستی از نحوهی اشتباهات افراد یا تعصبات و یا اعتقادات نادرست دارند. اما تغییرات واقعا مهم در مورد نحوهی تفکر ما در مورد ذهن دیگران، مدتها پیش و پس از آن رخ می دهد، این نقطهی عطف مهمی است. حتی 2 ساله ها سعی میکنند دریابند که چرا افراد مختلف به چیزهای مختلفی میپردازند، این ممکن است دلیلی باشد بر اینکه چرا آنها بسیار علاقه مند به صحبت کردن در مورد رنگ های مورد علاقه دیگران هستند. و حتی افراد 9 ساله هنوز هم در مورد طنز و سهل انگاری یاد میگیرند. به نظر میرسد که نظریهی ذهن یک فرایند تکاملی طولانی مدت را طی می کند، هم در رفتار کودکان و هم در مغز آنها. ”
حالا که محققان اطلاعات مفیدی در مورد مسیر معمولی توسعهی نظریهی ذهن دارند، امیدوارند که مغز کودکان مبتلا به اوتیسم را اسکن کنند تا ببینند آیا تفاوت هایی در نحوهی توسعهی شبکه های نظریهی ذهن آنها وجود دارد. همچنین آزمایشگاه ساکس، برای پی بردن به اثرات زبان در توسعهی اولیه ی نظریهی ذهن، کودکانی را مطالعه میکند که فرایند در معرض زبان قرار گرفتن اولیهی آنان به تعویق افتاده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.