استیو پینکر، به زبان نه به عنوان موضوعی برای مطالعه، بلکه به عنوان ابزاری برای شناخت بیشتر مغز علاقمند است. او ارائه اش را با این پرسش آغاز می کند: « چه چیزی باعث می شود بخواهید برای یک ساعت آینده با صبوری به مردی که با بازدم از دهانش اصواتی تولید می کند توجه کنید؟» و در ادامه توضیح میدهد که این سیر در هم آمیخته اصوات، از آن جهت مورد توجه شما قرار می گیرد که اطلاعات معناداری در خود جای داده است. کدهای اطلاعاتی که شما قابلیت رمزگشایی آن را دارید.
یکی از نکات جالبی که پینکر به آن اشاره می کند محدود نبودن ظهور زبان به هیچ دامنه فرهنگی است. همه جوامع انسانی که تاکنون توسط باستان شناسان شناسایی شده به نوعی از زبان بهره برده اند. در حال حاضر ۶۰۰۰ زبان در سراسر جهان شناخته شده است. او از نگاه داروین نقل می کند که انسان به طور ذاتی تمایل به صحبت دارد. این تمایل در تلاش غریزی نوزاد برای تولید اصوات قابل رویت است. در حالی که ما تلاشی از او برای نوشتن یا انجام سایر مهارت های مشابه را نمی بینیم.
در بخشی از حرف هایش پینکر به این نکته اشاره دارد که حافظه کلامی ما بیش از اینکه مربوط حفظ فرم کلام باشد، معنای آن ها را دربرمیگیرد. پس از شنیدن یک ارائه ۱۰ دقیقه ای، ما قادر نخواهیم بود عین جملات را تکرار کنیم. اما میتوانیم درباره مفاهیم مطرح شده صحبت کنیم. و البته ارتباط برقرار کردن با مفاهیم و کلمات شنیده شده نیازمند دانش ضمنی گسترده ای است که در پیش از این در ذهن ما قرار گرفته است.
کلمه اردک را در نظر بگیرید. این کلمه نه شکلی شبیه به این پرنده دارد، نه مانند آن حرکت می کند یا صدایی تولید می کند. اما مغز ما می داند این فرم نوشتار و تلفظ به کدام جانور اشاره دارد. حافظه معنایی ما برای شکل دادن این ارتباطات چند لایه چگونه عمل می کند؟ یک نوجوان دبیرستانی حدود ۶۰۰۰۰ کلمه می داند. این عدد یعنی از یک سالگی او به طور میانگین هر دو ساعت یک کلمه یاد گرفته است. پس از پرداختن به ظرفیت شگفت انگیز حافظه ما برای در بر گرفتن کلمات، پینکر به سراغ دستور زبان می رود. او تاکید چامسکی بر خلاقیت یا نوآوری ما در زبان را یادآوری می کند.
چامسکی معتقد است یکی از نکات مهم در زبانشناسی، پرداختن به این موضوع است که چگونه ما تقریبا در هر لحظه عمر خود جملاتی می گوییم که برای بار اول در زندگی ما مطرح شده اند؟ این نشان می دهد که توانایی زبان ما، صرفا یک مجموعه در هم آمیخته یا لیستی از کلمات نیست. گویی ما به الگوریتم هایی مجهز هستیم که هر لحظه می توانند کلمات را در کنار یکدیگر قرار داده و معنای تازه ای تولید کند. پینکر همچنین به تمیز نحو و معنا میپردازد
. او می گوید یک پدیده قابل تامل این است که ما میتوانیم دو جمله بی معنا داشته باشیم که یکی نحو صحیحی دارد و دیگری غلط است. به غیر از این آیا تاکنون توجه کرده اید که نحو از تداعی های خطی پیروی نمی کند؟ به این معنا که نحو تابع یک فرایند محرک-پاسخ نیست. شما در پاسخ به شنیدن یک کلمه، در یک تناظر خطی کلمه مشخصی را تولید نمی کنید. بلکه در پاسخ به یک محرک واحد ممکن است هربار با دستور زبان متفاوتی منظور خود را ابراز کنید. از طرف دیگر، گاهی وابستگی کلمات به یکدیگر نیز پدیده جالبی در دستور زبان است. مثلا می دانید که اگر کلمه نه تنها را شنیده باشید، چند کلمه جلوتر باید منتظر کلمه بلکه باشید. چرا این وابستگی از نظر شناختی حائز اهمیت است؟زیرا حافظه کوتاه مدت ما نمی تواند عبارت های وابسته طولانی را در ذهن خود نگه دارد.
پس اگر موقع گفتن یک جمله شرطی، میان اگر و آنگاه تعداد کلمات زیادی فاصله بیندازید، احتمال اینکه مخاطب بتواند شروط شما را در حافظه نگه دارد کمتر خواهد شد. پیش تر گفتیم که نحو ساختار خطی ندارد. اکنون می توانیم دقیق تر بگوییم که ساختار نحو، سلسله مراتبی است و کنار هم قرار گرفتن اجزای زبان از قوانین مشخصی تبعیت می کند. یادگیری همین قوانین توسط نوزاد این امکان را فراهم می کند تا کودک ۲ ساله بتواند جملات کوتاه دو کلمه ای به زبان بیاورد. جملات ناقص و غلط آن ها نشان دهنده این است که کودکان جملات بزرگتر ها را حفظ یا تقلید نمی کنند، بلکه تلاش می کنند تا قواعد حاکم بر آن زبان را بیاموزند. خطاهای مانند اینکه کودک به جای شوت کن از بشوت برای پدرش استفاده می کند، نشان می دهد که او به دنبال به کارگیری قوانین واحد در امری سازی افعال است.
قوانین زبان تنها به نحو محدود نیستند. وجود قوانین واج شناسی را نیز در زبان های مختلف تجربه کرده اید. اینکه th در زبان انگلیسی چند جور تلفظ می شود یا ed انتهای فعل گذشته تحت چه شرایطی چگونه باید خوانده شود و ... مثال هایی از قوانین واج شناسی هستند. زمانی که قوانین فنولوژی یا واج شناسی زبان خود را در زبان دیگری استفاده می کنیم، اصطلاحا گفته می شود که ما زبان دوم را با لهجه فارسی صحبت می کنیم. پینکر در آخر درباره مکانیسم تولید کلام صحبت می کند. او می گوید دلایل متعددی وجود دارد که کامپیوترها هنوز کلام را به خوبی ما درک یا تولید نمی کنند. یکی از آنها وجود مکث بین کلمات است. زمانی که به یک زبان دیگر گوش می دهیم، بسیاری از اوقات مرز بین کلمات برای ما قابل تشخیص نیست. صدایی که می شنویم مانند یک جریان یکپارچه ادراک می شود. برای زبان مادری، با توجه به وجود حافظه کلامی،مغز کلمات را شناسایی می کند و یک مرز فرضی میان هر کلمه احساس می کنیم. یکی از چالش های کامپیوترها شناسایی این مرز است. با یکی از چت بات های هوش مصنوعی صحبت کنید تا ببینید چگونه سریع صحبت کردن ما امکان شناسایی کلمات را از او می گیرد.
اگر علاقمندید صحبت های پینکر را با جزئیات بیشتر دنبال کنید می توانید ویدیوی او را در صفحه یوتیوب Big Think تماشا کنید.