افسانه ای مبنی بر اینکه افراد یا دیداری یا شنیداری و یا حرکتی هستند.
در علوم اعصاب همواره باورهایی غلط (افسانه) وجود داشته اند مثل اینکه افرادی که سمت راست مغز آنها فعال تر است خلاق تر هستند، اینکه شما فقط از ۱۰ درصد مغز خود استفاده میکنید، بیشترین یادگیری در سه سال اول زندگی رخ میدهد و بسیاری باور های غلط دیگر.
در یک نظرسنجی بر اساس پرسش نامه در ۱۴ کشور، و از آن جمله در کانادا، مشخص شد که ۹۰ درصد معلمان شدیدا به این اصل معتقدند که برخی از دانش آموزان از لحاظ توانایی صوتی، یا تصویری یا عملی توانمندتر هستند و مطابق آن به آنها آموزش داده میشود که به این باور به اختصار (VAK (visual-auditory-kinesthetic گفته میشود.
اگر چه ۱۰۰ میلیون نورون موجود در مغز یک شبکه خاص از اتصالات سیناپسی را شکل میدهد ولی این به این معنی نیست که برخی حواس در مغز بر برخی دیگر غالب هستند و این در افراد مختلف در مورد حواس مختلف متفاوت است. در حقیقت مغز همه انسانها به میزان زیادی شبیه به هم است تا متفاوت. در همه آنها بین نواحی تصویری، صوتی، و عملی ارتباط و اتصال وجود دارد به طوری که وقتی شما صدایی را میشنوید نه تنها ناحیه مربوط به شنوایی بلکه نواحی مربوط به بینایی و حرکتی مغز نیز فعال میشود و این اتصال تضمین کننده بررسی بهینه اطلاعات خواهد بود.
آیا به این موضوع شک دارید؟
کافی است به دوست خود عکس فردی را نشان دهید ( کیفیتی دیداری) که روی بدن آن پر از حشره است و اگر به دوست خود دقت کنید متوجه خواهید شد که شروع میکند خود را خاراندن که یک حرکت جنبشی و عملی است.
هیچ شاهد علمی ای تا به حال وجود ندارد که VAK درست باشد و یکی از سه توانایی در هر فرد بر بقیه غالب است. این موضول تا حدی مهم است که یک جایزه ۵۰۰۰ دلاری برای کسی که آن را ثابت کند قرار داده اند.
اما آیا این باور اشتباه کسی را هم متضرر میکند؟
بله. برای مثال دانش آموزی که به دلیل کسب نمره خوب در موسیقی به عنوان این که توانایی های شنوایی در آن غالب است و توسط معلم خود به این گونه آموزش میبیند. انگیزه خود را برای درسهایی چون جغرافیا یا شیمی از دست میدهد.
برای جلوگیری از سو گیری های اشتباه مربوط به توانایی های شناختی، بهتر است که معلمان آینده مورد آموزش های در مورد علوم اعصاب قرار بگیرند. البته چنین آموزش هایی نمی توانند مانع شکل گیری تصورات غلط دیگری در مورد مغز در آینده شوند.
این به این معنی است که حتی برخی شواهد علمی همچنان نمیتوانند مانع اعتقادات غلط مردم به موضوعی خاص شوند بلکه در مواردی این شواهد ممکن است باعث تقویت اعتقاد به آن تصورات غلط نیز بشوند که به این پدیده تاثیر خلاف تصور (backfire effect) گفته میشود.
۹۰ درصد معلمان معتقد به VAK، در مواجه شدن با متنی تکذیبی علیه این افسانه عدم تاثیر روش خاص تحصیلی برای دانش آموزان طبق توانایی غالبشان را پذیرفتند. ولی هنوز یک سوم معلمان به آن معتقد هستند و شاهد آن را تجربه شخصی خود عنوان میکنند. مثلا میگویند که علم این را قبول ندارد ولی تجربه شخصی من این را ثابت میکند. و باور به این شواهد شخصی به دلیل پدیده ای روان شناسی است که به آن تعصب تائید (confirmation bias) گفته میشود.
برای اثبات فرض اشتباه معلمان تحقیقی صورت گرفت تا شواهد مبنی بر تجربیات شخصی را به چالش بکشد. در این تحقیق از معلمان خواسته شد تا کلماتی را به خاطر بسپارند که با تصاویر یا با صوت هایی همراه بودند. اگر VAK درست باشد باید معلمانی که توانایی شنیداریشان غالب تلقی می شود تعداد کلمات بیشتری که با صوت همراه است را به خاطر بسپارند و آنهایی که از لحاظ دیداری توانمند شناخته میشوند کلمات بیشتری همراه با تصاویر را نسبت به شنیداری ها به خاطر بسپارند. ولی این نتایج بدست نیامد. این آزمایش در اثبات این توانایی ها شکست خورد.
با توجه به این نتایج که در مجله علمی یادگیری نورونی چاپ شده است، همچنان ۶۰ درصد از معلمان به VAK باور دارند.
این تیم تحقیقاتی به دنبال آن هستند که آیا اگر این آزمایش بر روی دانش آموزان انجام شود آیا باز هم معلمان به VAK معتقد خواهند بود.
به علاوه تحقیقات نشان داده اند که مغز انسانها تمایل دارد که اطلاعات را از طریق بیش از یک حس دریافت کند چرا که این باعث تقویت اتصالات سیناپسی بین نواحی مختلف حسی مغز میشود و میتواند روش مناسب تری در آموزش نسبت به VAK باشد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر، اینجا را کلیک کنید.