علم خنده و پاسخ به این پرسش که چرا خنده هم یک طرف تیره دارد!
تاریخ انتشار: اکتبر 13, 2018
وقتی شما صدای خنده کسی را پشت تلفن یا کنار خودتان میشنوید، احتمالا احساس لطیفی به شما دست میدهد. صدای خنده دیگران شما را متبسم میکند و گاها باعث میشود شما نیز با خندهی آنان همراه شوید. اما تصور کنید که فردی تنها در خیابان قدم میزند و بلند بلند میخندد یا در مراسم تشییع پشت سر شما نشسته و بی دلیل میخندد و نمیتواند خود را کنترل کند. ناگهان به این فکر میکنید که این نمیتواند عادی باشد.
حقیقت این است که خنده همیشه مثبت یا سالم نیست. از لحاظ علمی، میتوان آن را به انواع مختلفی طبقهبندی کرد؛ اعم از خنده واقعی و خودبهخودی، تظاهر به خنده (ساختگی)، تحریک شده (به عنوان مثال با غلغلک دادن)، القا شده (توسط دارو) و یا حتی آسیب شناختی. اما مبنای عصبی واقعی خنده هنوز چندان شناخته شده نیست و آنچه ما در مورد آن میدانیم عمدتا از موارد بالینی پاتولوژیک گرفته شده است.
خنده و قدردانی از شوخطبعی جزء حیاتی عملکرد تطبیق اجتماعی، عاطفی و شناختی است. شگفت اینکه، خنده صرفا منحصر به انسان نیست. نخستیان و میمونها نیز از یک خندهی خوب لذت میبرند. این مزیت ممکن است در سیر تکامل به دست آمده باشد، زیرا به آنها کمک میکند تا زنده بمانند. بالاخره، خنده یک فعالیت جمعی است که پیوندها را ترویج میدهد، مناقشات احتمالی را رفع میکند و استرس و اضطراب را کاهش میدهد. اما خندهی در انزوا (به ویژه حالت افراطی آن) میتواند معانی دیگری داشته باشد.
خنده میتواند برای لحظهای تمام احساسات دیگر را به چالش بکشد. ما نمیتوانیم درست در لحظهای که در اوج خشم هستیم، قاه قاه بخندیم. به این دلیل که عضلات صورت و معماری اصوات ما به شدت به احساسات و عواطف مختلف ما گره خوردهاند. و همهی اینها توسط مدارهای مغزی تخصصی و پیامرسانهای شیمیایی (انتقالدهندههای عصبی) کنترل میشوند.
ما میدانیم مسیرهای مغزی متعددی وجود دارند که موجب خنده میشوند (هر کدام برای اجزای مختلف آن). به عنوان مثال، مناطقی از مغز که معمولا در تصمیمگیری و کنترل رفتار ما دخیل هستند، باید مهار شوند تا خنده خودبهخودی و افسار گسیخته ما تسهیل شود. همچنین خنده مبتنی بر مدارهای عاطفی است که مناطق مرتبط با تجربه احساسات را با مناطقی که برای ابراز احساسات مورد نیاز هستند، متصل مینماید.
بیماری میتواند چه چیزی به ما یاد دهد
در حالی که ما به اطلاعات دقیقی از ویژگیهای مغز که برای بیان چهره، بلعیدن، حرکت زبان و گلو بسیار مهم هستند دست یافتهایم، در مورد اینکه چگونه احساسات مثبت واقعا سبب خنده میشوند، اطلاعات بسیار اندکی داریم. خوشبختانه، تعدادی از بیماریها و شرایط خاص در درک برخی از عملکردهای عصبیِ زیربناییِ آن به ما کمک کردهاند.
یک سندرم که بسیار به خوبی مستند شده است و تصور میشود برای اولین بار توسط چارلز داروین شناسایی شد، شامل یک نمایشگر ناگوار احساسات کنترل نشده است. این سندرم از لحاظ بالینی با فوران پیدرپی، غیر ارادی و غیر قابل کنترل خنده و گریه مشخص شده است. این یک اختلال ناخوشایندِ بیان عواطفی است که با احساسات واقعی موجود در فرد متفاوت است. این وضعیت به عنوان سندرم عاطفی سودوبولبار «pseudobulbar affect syndrome» شناخته شده است و ممکن است در شرایط عصبی شناختی مختلفی ظاهر شود.
خلاصه، این وضعیت ناشی از قطع ارتباط بین مسیرهای نزولی پیشانی(فرونتال) در ساقهی مغز (که تکانههای عاطفی را کنترل میکنند) و مدارها و مسیرهایی است که در بیان عاطفی و حرکات چهره دخیل هستند. برخی از اختلالاتی که به طور خاص با این شرایط مرتبط هستند عبارتند از آسیب مغزی، بیماری آلزایمر، بیماری پارکینسون، مولتیپل اسکلروز و سکتهی مغزی.
یک مطالعه در سال 2017 نشان داد که یک احساس به طور فزاینده و در هم پیچیده خنده در زمان نامناسب میتواند نشانهی زود هنگام زوال عقل باشد. همچنین (Pseudobulbar affect syndrome) یکی از شایعترین عوارض جانبی گزارش شده ناشی از سکتهی مغزی تحت شرایط تغییرات عاطفی است. و با توجه به میزان بالای سکتههای مغزی گزارش شده در هر سال، این وضعیت احتمالا در بین مردم بسیار شایع باشد.
شرایط خاص دیگری نیز وجود دارند که ممکن است با سیمپیچی مغز غیرطبیعی مرتبط باشد. ژلوتوفوبیا (Gelotophobia) یک ترس شدید از در معرض خندیدن واقع شدن است. از سوی دیگر، ژلوتوفیلیا (Gelotophilia)، لذت بردن از در معرض خندیدن واقع شدن است. در عین حال، وضعیت کاتاگالاستیتی (katagelasticism)، لذت بردن از خندیدن به دیگران است.
به خصوص ژلوتوفوبیا میتواند به یک اضطراب ناخوشایند (joy-sapping anxiety) تبدیل شود که از ناتوانی اجتماعی تا افسردگی شدید متغیر است. این ممکن است باعث نظارت هوشیارانه محیطی برای هر نشانهای از تمسخر شود. این ترس غیر طبیعی از مورد تمسخر واقع شدن ممکن است از تجارب منفی اولیه زندگی فرد از جمله اذیت شدن، مسخره شدن، و در معرض استهزاء دیگران قرار گرفتن ناشی شده باشد. دادههای تصویربرداری نشان میدهند که ژلوتوفوبیا با اتصال ضعیف بین نواحی پیشانی (frontal) و میانیگیجگاهی (medial temporal areas) مغز، شبکههایی که مسئول نظارت و پردازش محرکهای عاطفی هستند، ارتباط دارد.
ما همچنین میدانیم که مدارهای عصبی لوب پیشانی، ما را قادر میسازند تا معنای حقیقی زبان را در یک زمینه اجتماعی و احساسی تفسیر کنیم. این به ما کمک میکند طنزهای زیرکانه مانند سخنان طعنهآمیز (sarcasm) را درک کنیم. جالب توجه است که این توانایی اغلب پس از آسیب مغزی فرونتال، و یا تحت شرایط مرتبط با اختلال در عملکرد پیشانی، مثلا در اوتیسم از دست میرود.
خنده سالم
با وجود سمت تاریک خنده، شکی نیست که خنده معمولا احساسات گرم و خوشایندی را ایجاد میکند. ما میدانیم که خنده عملکرد قلبی عروقی را بهبود میبخشد و سیستم ایمنی و غدد درون ریز را تقویت میکند.
ما همچنین میدانیم که «طنز خیرخواهانه» مثبت، یعنی «خنده با» و نه «خنده به» دیگران، به طرز ویژهای پاداشدهنده است. در واقع روشی که مغز ما خندههای دیگران را پردازش میکند، ظاهرا نشان میدهد که خندیدن با دیگران دارای جنبههای عاطفی عمیقتری است و لذتبخشتر از خندیدن به آنها است.
در واقع، به نظر میرسد که مغز ما به شدت تحت تأثیر سیگنالهای شاد پاداشدهنده و قابل اعتماد است. این ممکن است توضیح دهد که چرا «خنده درمانی» اثرات قوی دارد. این شامل تمرین عضلانی، تنفس بهبود یافته، کاهش استرس و اضطراب و بهبود حالت و انعطافپذیری است. حتی نشان داده شده است که عملکرد خنده درمانی مشابه داروهای ضد افسردگی است، و باعث افزایش سطح سروتونین در مغز میشود. سروتونین یک انتقالدهنده عصبی حیاتی برای احساس سلامت و آرامش است.
بنابراین صرف نظر از سبک شوخطبعی، تا زمانی که بیماری وجود نداشته باشد، خنده احتمالا بهترین دارو است.
به منظور کسب اطلاعات بیشر، اینجا را کلیک کنید.