تکهای از بافت پیوند شدهی مغز انسان که بزرگتر از یک نخود نیست، دانشمندان را وادار به تفکر دربارهی سوالاتی به وسعت ماهیت آگاهی میکند. این خوشهی سلولهای زندهی مغز، به عنوان مینی مغزهای کوچک شناخته شدهاند، اگر چه دانشمندان ترجیح میدهند آنها را ارگانوئیدهای مغزی (cerebral organoids) بنامند. در حال حاضر، آنها به عنوان نسخههای واقعی مغز انسان باقی میمانند و در درجهی اول برای مطالعهی رشد مغز و اختلالاتی مانند اوتیسم مورد استفاده قرار میگیرند.
نیتا فراهانی، استاد حقوق و فلسفه در دانشگاه دوک و مدیر علوم اجتماعی و انجمن دوک میگوید: “تحقیقات مینی مغزها به سرعت در حال پیشرفت است و لازم است دانشمندان هرچه زودتر پیامدهای بالقوهی آن را پیشبینی کنند.”
او میگوید: “آیا این امکان وجود دارد که ارگانوئیدها در آینده بتوانند چیزی شبیه به هوشیاری و یا هر نوع ادراک دیگری، مانند توانایی احساس چیزهایی شبیه درد را توسعه دهند.”
فراهانی و 16 تن از دانشمندان برجستهی دیگر، اخلاق گرایان و فیلسوفان و بسیاری از صاحبنظران در تفسیری که در این هفته در مجلهی Nature منتشر شد، این سوال را به اشتراک گذاشتند.
مینی مغزها معمولاً از طریق تبدیل سلولهای پوست یک فرد به سلولهای بنیادی عصبی ایجاد میشوند. این سلولهای بنیادی میتوانند به طیف وسیعی از ساختارهای موجود در مغز انسان تبدیل شوند و حتی شبکههایی از سلولها را تشکیل دهند که با هم ارتباط برقرار کنند.
در حال حاضر این مینی مغزهای رشد داده شده در آزمایشگاه به چند میلیون سلول محدود میشوند و از یک دانهی نخود بزرگتر نیستند. در مقابل، مغز انسان هزاران بار بزرگتر است و حدود 85 میلیارد سلول دارد.
فراهانی میگوید: “در حال حاضر آنها پروکسیهای بسیار خوبی برای مطالعه هستند و به دانشمندان کمک میکنند تا بدانند چگونه برخی از نورونهای انسان با یکدیگر برهمکنش میکنند و چگونه در طول زمان رشد میکنند و توسعه مییابند. اما آنها هنوز از یک مغز واقعی انسان خیلی دور هستند.”
او میگوید، در حال حاضر، مینی مغزها به دانشمندان کمک میکنند تا کارهای قابل توجهی انجام دهند.
“اگر شما در مورد چیزی شبیه به اسکیزوفرنی یا اوتیسم مطالعه میکنید و میخواهید از این مدل های حیوانی استفاده کنید، انجام دادن آن بسیار دشوار است و از طرفی، انجام این کار بر روی انسانهای زنده نیز دارای محدودیتهای اخلاقی است. اما این امکان وجود دارد که مینی مغزها را از سلولهای جهش یافتهی ژنتیکی مرتبط با اوتیسم رشد دهید و ببینید که چگونه رشد میکنند.”
فراهانی میگوید: “همچنین آزمایشات مینی مغزها به دانشمندان کمک کردهاند تا ببینند چگونه ویروس Zika روند پیشرفت طبیعی مغز را دچار اختلال میکنند.”
در ماه جاری، یک تیم پژوهشی در موسسهی Salk در لا جولا، کالیفرنیا، شواهدی منتشر کرد مبنی بر اینکه یک مینی مغز انسانی پیوند شده به مغز یک موش توانست عروق خونی عملکردی را به وجود بیاورد. که از لحاظ تئوری، دانشمندان را قادر به رشد مینی مغزهای بسیار بزرگتری میکند.
فراهانی میگوید: “واضح است که پتانسیل این حوزه بسیار عظیم است، ولی سوالات اخلاقی در مورد سلولهای مغز که در خارج از بدن یک انسان زندگی و در آن رشد میکنند، بدون پاسخ باقی ماندهاند.
او میگوید: “پیوند بافت مغز انسان به حیوانات مایهی نگرانی دانشمندان شده است. که ممکن است منجر به ایجاد موشهایی شود که دارای تواناییهای ذهنی استثنایی هستند.”
“اکنون دانشمندان با این سوال مواجه هستند که ما چقدر با انواع خاصی از پیوندهایی که ایجاد میکنیم، راحت هستیم و آیا این در نحوهی نگرش ما نسبت به حیوانات یا نوع حمایتهایی که باید در مورد آنها مورد توجه قرار گیرد، تغییری به وجود میآورد. ”
به عنوان مثال، محققان ممکن است در بارهی قوانین تحقیقاتی مورد استفاده در آزمایشگاههای پیشرفتهی موشها نیاز به راهنمایی داشته باشند. آیا آنان هنوز چنین تصور میکنند که این مانند یک موش معمولی آزمایشگاهی است، که میتواند در پایان آزمایش کشته شود؟ یا این موشها نیز از حمایتهایی که به شامپانزه ها داده شده است، برخوردار خواهند بود، که بعد از پایان مأموریت خود در تحقیقات مجاز به بازنشستگی میشوند؟
این تفسیر به این گونه سؤالات یا هر دستورالعمل خاص دیگری برای تحقیق پاسخ نمیدهد، بلکه به عنوان راهی برای هدایت بحثهای آینده در مورد مینی مغزها و تلاشهای دیگر برای تکرار عملکرد مغز انسان در نظر گرفته شده است.
فراهانی میگوید: “اکنون واقعاً زمان یافتن پاسخ های مناسبی برای این مسائل اخلاقی است، قبل از آن که به مشکلات جدی تبدیل شوند و ما راهی برای ادامه نداشته باشیم.”
برای کسب اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.