«جوانی چیست؟ یک رویا. عشق چیست؟ درونمایۀ آن رویا.»
سورن کییرکگور
توماس وینتربرگ، کارگردان دانمارکی فیلم تأملبرانگیز شکار[1]، تازهترین اثر خود را با نقل قول بالا از فیلسوف هممیهنش آغاز میکند. «یک دور دیگر» روایتگر داستان چهار آموزگار میانسال است که تصمیم میگیرند نظریۀ یک روانپزشک نروژی بهنام فین اسکاردرود[2] را در محل کار (مدرسه) آزمون کنند: وجود 0/05 درصد الکل در خون فرد باعث آرامش بیشتر، جرئتمندتر شدن، گشودگی و اعتمادبهنفس میشود. ایدهای که برای چهار نفرشان وسوسهبرانگیز است. خصوصاً برای مارتین (مدس میکلسن) که بهنظر نمیرسد از شرایط خود رضایت کافی داشته باشد و بحران بیمعنایی در کلامش نمود دارد؛ کلاس درس برای او شوری ندارد و زندگی مشترک با همسرش هم چنگی به دل نمیزند. حال وینتربرگ به شیوهای استادانه، نتیجۀ آزمایش را در قالب یک کمدی سیاه به تصویر میکشد.
الکل واقعاً چه میکند؟
پیش از آن که به سرنوشت مارتین و بقیه بپردازیم، میتوان به این پرسش مهم پرداخت که نظریۀ اسکاردرود تا چه میزان از پشتوانۀ علمی برخوردار است؟ با اثرات سوء الکل بر روی مغز (از دوران جنینی تا سالمندی) و کارکردهای شناختی بهتفصیل آشنا هستیم. میدانیم که الکل بهعنوان یک کاهنده با اثر بر سیستم عصبی مرکزی باعث سرخوشی و آرامتر شدن میشود، اما در طولانیمدت با تحریک محور HPA (هیپوتالاموس، هیپوفیز، فوقکلیه) و ترشح هورمون کورتیزول استرس را افزایش میدهد (اسپنسر و هاچیسون، 1999). همچنین با اثر بر هیپوکامپ و مخچه حافظه و حرکات بدن را با بدکارکردی مواجه میسازد و بر قضاوت و کلام اثر منفی دارد. اما آیا ممکن است چیزی را از قلم انداخته باشیم؟ پاسخ کلفلش و وایلی (2013) به این سؤال مثبت است. طبق پژوهش آنها، افراد با غلظت الکل خون[3] بین 0/071 تا 0/082 (رقمی نزدیک به نظریۀ اسکاردرود) گرچه در تکالیف مرتبط با حافظۀ کاری عملکرد ضعیفی داشتند، ولی در تکالیف کوری نسبتبه تغییر[4] (شناسایی تغییرات عنصری که در مرکز توجه نیست) بهتر از افراد هشیار عمل کردند. این موضوع احتمالاً بهعلت کاهش کنترل توجه در مستی است که فرد را به سمت پردازش منفعلانهتر یا توجه پراکنده سوق میدهد. پژوهشهایی از این دست میتوانسته بر روند شکلگیری نظر اسکاردرود اثرگذار باشد. گرچه وی در مصاحبه با رادیوی عمومی نروژ (به نقل از فرنس 24) نظریه را رد کرده و بیان میکند که آنچه در فیلم گفته شده برداشتی سطحی و نادرست از نوشتۀ اوست که دراثر مطالعۀ گزینشی و ناقص شکل گرفته است.
مسئلۀ مهم بعدی مفهوم تحمل است. الکل نیز مانند سایر داروها میتواند با تغییر وضعیت شیمیایی مغز حالتی را ایجاد کند که مصرف میزان مشخصی از اتانول در خون همان پاسخ همیشگی را به فرد ندهد و برای رسیدن به تجربۀ سرخوشی پیشین نیاز به مقدار بیشتری از ماده باشد. موضوعی که بین مارتین و سه دوست دیگرش نیز در حال رخ دادن بود. از سوی دیگر، باید توجه داشت که مقادیر الکل در خون باید طی فرایندی کنترلشده و با در نظر گرفتن عواملی مثل جنسیت و وزن در شرایط آزمایشگاهی دستکاری و سنجش شود.
در نگاه اول ممکن است بهنظر برسد که فیلم سعی در ترغیب افراد به الکل و ترویج فرهنگ نوشیدن دارد، اما وینتربرگ هوشمندتر از این حرفهاست. خط داستانی «یک دور دیگر» این قدرها هم سرراست بهنظر نمیرسد. آن چه در حال رخ دادن است تصویری نزدیک به واقعیت از زندگی است؛ درهمتنیده با فراز و فرود و پیشبینیناپذیر بودن آن. نمایی چندوجهی که نه در لحظات نشاطِ بعد از نوشیدن الکل را میستاید و (خطر لو رفتن داستان!) نه پس از خودکشی یکی از چهار نفر چوب عبرت را بر سر مخاطب فرود میآورد.
«نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را»
میتوان از زاویۀ دیگری به فیلم نگاه کرد و پرسید: «آیا این واقعاً درمورد الکل است؟!» همان دورنمایی که در ابتدای فیلم ارائه میشود: جوانی. هر چهار شخصیت «یک دور دیگر» در دوران میانسالی هستند. مارتین در تولد 40 سالگی خود در جمع سه دوست دیگرش اصلاً خوشحال بهنظر نمیرسد و میگوید «نمیدانم چه شد که عاقبتم این شد». معمولاً افراد در این دوران شکایتهایی از قبیل کندی عملکرد ذهنی، حواسپرتی و عدم تمرکز دارند (فیلیپس، 2011). برخی نیز بیان میکنند که قادر نیستند به خوبی گذشته مطلبی یاد بگیرند یا به خاطر بسپارند. گرچه گفته میشود که اندازه بعضی مناطق مغز ممکن است با افزایش سن کاهش یابد و کارایی ارتباطات بین نورونها کم شود، اما مواردی مثل تواناییهای کلامی، استدلال فضایی و مهارتهای استدلال انتزاعی در سنین 40 تا 60 سال بهبود پیدا میکنند. علاوه بر آن بعضی از افراد میانسال گزارش میکنند که در تنظیم هیجانات خود بهتر از دوران جوانیشان عمل میکنند و در مواجهه با موقعیتهای اجتماعی مختلف توانمندتر شدهاند. انجام آزمایش نوشیدن در روزهای نخست برای مارتین و دوستانش اثری همانند دوباره جوان شدن دارد: «سالها بود این قدر خوب نبودم!». بازگشت به روزهای خلاقیت، پرانرژی بودن، ارتباط مؤثر با نسل بعدی (نوجوانان) و حتی شریک عاطفی. گرچه همان گونه که گفته شد تأثیر این اکسیر جوانی برای مدت طولانی پایسته نیست و حضورش گرههای جدیدی خلق میکند.
«یک دور دیگر» علیرغم آن که پس از مرگ دلخراش دختر توماس وینتربرگ (که قرار بود در فیلم نقشآفرینی کند) ساخته شد، فضای زندهای دارد و در کنار ناآرامیها، برشهایی از رویش و تپندگی را به نمایش میگذارد. در نهایت نیز با یک پایانبندی باشکوه و فراموشنشدنی، کارگردان همان چیزی را به بیننده هدیه میکند که آرزو میکرد شاهدش باشد.
منابع:
Spencer RL, Hutchison KE. Alcohol, aging, and the stress response. Alcohol Res Health. 1999.23(4):272-83.
Colflesh, G. J., & Wiley, J. (2013). Drunk, but not blind: The effects of alcohol intoxication on change blindness. Consciousness and Cognition, 22(1), 231-236.
www.variety.com
[1] The Hunt 2012
[2] Finn Skarderud
[3] BAC
[4] Change Blindness