تاریخ انتشار: نوامبر 19, 2018
تصور کنید گلهای گوزن در جنگل در حال چرا هستند. با شکستهشدن شاخه درختی، گوزنها دست از غذا خوردن کشیده و آمادهی پاسخ به هر تهدید احتمالی میشوند.
محققان علم اعصاب مسیر جدیدی را در مغز کشف کردهاند که در تغییر مسیر توجه از فعالیتهای روزمره به سمت تهدیدی احتمالی نقش دارد. دوپامین مترشحه از قشر پیشپیشانی(پرهفرونتال) در هنگام خطر نقشی کلیدی در این میان بازی میکند.
کورتکس پرهفرونتال در عملکردهای شناختی پیچیده، مانند برنامهریزی، اولویتبندی، و تصمیمگیری نقش دارد. محققان باور دارند که ترشح دوپامین در این کورتکس سبب تغییر مسیر توجه به سمت رفتارهای مربوط به فرار میشود.
عدم تعادل در این مسیر، سبب بروز رفتارهای اضطرابی و شکاکانه میشود که میتواند محرکی برای بروز بیماریهایی مانند اسکیزوفرنی، اضطراب، و یا افسردگی باشد.
محققین دو گروه از نورونها را در کورتکس پرهفرونتال یافتند که یکی از آنها به سمت مرکز پاداش و تنبیه و دیگری به سمت رفتارهای دفاعی، مانند فرار یا میخکوبشدن سیگنال میفرستند.
برای درک تاثیر دوپامین روی این دو مسیر، آزمایشی طراحی شد. در این آزمایش موشهای صحرایی در برابر دو محرک مختلف قرار میگرفتند و رفتار آنها با تحریک خارجی آزاد شدن دوپامین مورد بررسی قرار میگرفت.
یکی از این محرکها آب شیرین شده و دیگری شوک الکتریکی ضعیف بود. در این آزمایش مشاهده شد که اگر هنگام آزادسازی دوپامین، موشهای صحرایی همزمان در مقابل هر دو محرک قرار بگیرند، با احتمال بیشتری واکنش مربوط به خطر، یعنی میخکوب شدن، را نشان میدهند. درمقابل درصورتیکه فقط یکی از محرکها را در برابر موشها قرار دهند، رفتار آنها تحت تاثیر قرار نمیگیرد. این مساله نشان میدهد که اهمیت دوپامین در تقویت رفتارهای فرار در هنگام دریافت اطلاعات متناقض از محیط میباشد.
دیگر مطالعات نقش دوپامین را در تنظیم نسبتِ بین سیگنالهای خطر و شدت صدا نشان میدهند. به این معنی که در هنگام مواجهه با یک محرک خطر، دوپامین ترشح میشود و سبب افزایش سیگنال خطر و کاهش سیگنال صدا میشود. البته مکانیسم این مسیر دقیقا شناختهشده نمیباشد.
این مسیر عصبی شانس بیشتری برای بقا به حیوانات میدهد. محرکهایی مانند شکستهشدن درخت، و یا یک ضربه ناگهانی هنگام پیادهروی سبب افزایش دوپامین در کورتکس پرهفرونتال و درنتیجه افزایش هوشیاری میشود.
افزایش دوپامین در این مسیر سبب توجه بیشتر مغز به ورودیهای منفی میشود که سبب بدگمانی دیدهشده در بیماران اسکیزوفرنی یا اضطراب میشود.
تحقیقات بیشتری برای شناخت دقیقتر این مسیر عصبی و تاثیر آن در فوبیا و اضطراب نیاز است.