هنگامی که خاطرات احساسی و عاطفی مزاحم به یاد می آیند، تمرکز بر روی جزئیات متنی آن خاطره می تواند کمک کننده باشد. یک مطالعه جدید نشان می دهد تمرکز توجه به جزئیات حافظه، به جای جنبه های احساسی، فعالیت در مناطق مرتبط با عملکرد و توجه اجرایی مغز را افزایش می دهد. طبق گفته فلورین دالکاس، استاد روانشناسی در ایلینویز “هر فرد در گذشته نزدیک یا دور خود تجربیات ناخوشایندی داشته است که خاطرات آنها می توانند ناگهان به یاد بیایند و حواس ما را از کاری که مشغول به انجام آن هستیم، منحرف کنند. فهمیدن اینکه ما چگونه می توانیم تمرکز خود را حفظ کنیم، نه تنها برای افرادی که موارد شدید آن را بروز می دهند و در زندگی روزمره خود دچار مشکل می شوند- مانند کسانی که دارای اختلال استرس پس از سانحه، اضطراب یا افسردگی هستند – مهم است بلکه این موضوع برای همه افراد ضروری می باشد”.
در مقاله ای که در مجله Cerebral Cortex منتشر شد، محققان بررسی کردند که چگونه فعالیت و عملکرد مغز تغییر می کند، زمانی که به شرکت کنندگان گفته شد که بر روی جنبه های هیجانی یا محیطی خاطرات خاصی که داشتند تمرکز کنند.33 شرکت کننده در این مطالعه به بررسی دقیق و طولانی در مورد وقایع مختلف در زندگی خود پرداختند. یک یا دو هفته بعد، شرکت کنندگان یک سری تست های حافظه شناختی را انجام دادند و فعالیت در مغز آنها با اسکن fMRI ثبت شد. محققان از توصیف رویدادهای تلخی که شرکت کنندگان در مورد آنها نوشته بودند همچون شکست در مسابقات ورزشی تا از دست دادن عزیزان را انتخاب کردند و از آنها برای ایجاد این خاطرات در طول این تست ها استفاده کردند. طبق گفته سندی دالکاس، استاد روانشناسی و نویسنده همکار در این مطالعه: ” آنها این نشانه های تلخ و ناراحت کننده خاطراتشان را خودشان، هنگامی که آنها پرسشنامه را پر کردند بدون اینکه متوجه باشند در اختیار ما گذاشتند پس وقتی ما این نشانه ها را در اسکن ارائه دادیم، مطمئن بودیم که خاطرات خاصی را به یادشان می آوریم و آنها نمی دانستند که وقتی پرسشنامه را پر کردند، ما با استفاده از آن سوالات این خاطرات را در تست ها مورد ارزیابی قرار می دهیم.” برای نیمی از خاطرات تحریک شده، به شرکت کنندگان دستور داده شد تا بر جنبه های عاطفی خاطرات خود تمرکز کنند؛ برای نیمی دیگر به آنها دستور داده شد تمرکز خود را از احساسات دور کنند و به سمت جزئیات متنی حافظه، مانند جایی که حادثه اتفاق افتاد، چه کسی با آنها بود، چه لباسی پوشیده بودند و جزئیات دیگر فکر کنند.
طبق گفته الکساندرو لوردان، نویسنده اول مقاله که به تازگی از گروه دالکاس با مدرک دکتری فارغ التحصیل شده است و اکنون در دانشگاه میشیگان است: “هنگامی که افراد به جنبه احساسی خاطرات خود متمرکز می شوند مانند اینکه چه چیزهایی را احساس می کردند از جمله حس های فیزکی که داشتند در این شرایط عملکرد شناختی آنها نسبت به تست های خود در شرایط کنترل پایین تر بود او همچنین گفت: “اما هنگامی که آنها بر جنبه های غیراحساسی خاطرات خود یعنی همان جنبه جزئیات متنی این خاطرات متمرکز بودند، عملکرد حافظه آنها متأثر نشد. آنها در تست ها وقتی که بر روی زمینه و متن خاطرات خود متمرکز بودند عملکرد بهتری داشتند و اثرات منفی این خاطرات کمتر بود نسبت به زمانی که تمرکز بیشتری روی احساسات خود داشتند.”
همچنین با استفاده از fMRI نیز تغییراتی در فعالیت مغز مشاهده شد. هنگامی که شرکت کنندگان بر احساسات خاطرات خود متمرکز بودند، در این شرایط فعالیت در مناطق مغزی مربوط به پردازش احساسات افزایش یافت، اما فعالیت در مناطق اجرایی مغز که مسئول استدلال و حافظه هستند، کاهش یافت. با این حال، زمانی که شرکت کنندگان متمرکز جزئیات متنی خاطرات خود بودند، فعالیت مغزی آنها در مناطق درگیر در حواس پرتی و پردازش عاطفی کاهش یافت و ما هم شاهد افزایش فعالیت و همچنین افزایش ارتباط میان مناطق مرتبط با عملکرد اجرایی و توجه در مغز شرکت کنندگان بودیم.
فلورین دالکاس می گوید: “هنگامی که مناطق مغزی ای که در پردازش احساسات دخیل هستند، تحریک می شوند، باعث از دسترس خارج شدن منابعی می شوند که مورد نیاز برای نواحی مغزی ای هستند که به متمرکز بودن ذهن بر روی کاری که در حال انجام است کمک می کنند. با تغییر دادن متمرکز بودن بر جزئیات متنی خاطرات به جای تمرکز بر احساسات آن خاطرات، شما در حال بازگرداندن این منابع به مناطقی از مغز می باشید که در حال پردازش کاری هستند که در حال انجام آن هستید.”
محققان می گویند که تکنیک تمرکز بر روی جزئیات متنی می تواند به کسانی که با هجوم و انحراف خاطرات عاطفی درگیر هستند، کمک کند تا برای پاسخ سریع وقتی که این خاطرات به وجود می آیند، آماده شوند و این باعث خواهد شد که بر روی کاری که در حال انجام آن هستند تمرکز کنند و بعداً این خاطرات را با تکنیک های دیگری مانند بازشناسی شناختی به صورت عمیق تر مورد پردازش قرار دهند.
“این مهم است، زیرا استراتژی عاطفی دیگری که افراد در برابر چنین خاطراتی به کار می گیرند این است که جلوی یادآوری این خاطرات را می گیرند که به معنای سرکوب احساسات می باشد. این سرکوب در واقع با شرایط بالینی مانند اضطراب و افسردگی همراه است و مضر است. به جای سرکوب یا خنثی کردن خاطرات عاطفی، ما به سادگی تمرکز خود را بر روی جزئیات متنی خاطره میبریم و بعضی از جنبه های دیگر آن خاطرات را زنده می کنیم. این باعث می شود تا میزان هجوم این خاطرات در هین کاری که انجام می دهیم، کاهش یابد. ”
محققان با افراد مبتلا به افسردگی و PTSD کار می کنند تا اثربخشی روش خود را در طول زمان ارزیابی کنند.
ساندا دالکاس می گوید: “ما همچنین در حال مداخله برای کمک به مردم در یادگیری این استراتژی ها و انجام روزمره در حین کار کردن افراد هستیم. خوبی این استراتژی این است که هم پاسخ احساسی حافظه مزاحم را کاهش می دهد و در عین حال عملکرد شناختی را تحت تأثیر قرار نمی دهد. هر کسی می تواند از آن در هر زمان استفاده کند. “