زمانی که اطلاعات جدیدي یاد میگیرید، این اطلاعات به آنچه که از قبل میدانید مرتبط میشود؛ بنابراین، اگر در یک حوزهی خاص، دانش قبلی بیشتری داشته باشید، یا بتوانید اطلاعات جدید را در زمینهی دانش پیشین خود درک کنید، احتمال اینکه آن را بهخوبي متوجه شويد و بعداً بهخاطر بیاورید، بیشتر خواهد بود.
دلیل این است که دانش، در فضايي شبيه يک شبکه ذخیره میشود. هر چیزی که به یک مفهوم متصل باشد، میتواند راهی برای دسترسی به آن دانش در آینده باشد.
مفهوم سادهی "نوروز" را در نظر بگیرید. در ذهن بسیاری از شما، نوروز با مفاهيمی مانند سفرهی هفتسین، سبزه، تخممرغ رنگی، عیدی و دیدوبازدید مرتبط است. به نوبهی خود، سفرهی هفتسین با مفاهیمی مانند سیر، سرکه، سمنو و... ارتباط دارد. حال فرض کنید که دانشآموزی، در کلاس درس در حال یادگیری دربارهی تاریخچهی جشن نوروز است که طبق سنتهای باستانی، این جشن برای تجدید حیات طبیعت و آغاز سال نو برگزار میشده است. دانش قبلی اين دانشآموز دربارهی ارتباط میان نوروز و بهار به او کمک میکند تا متوجه شود و بهخاطر بیاورد که نوروز بهعنوان نمادی از نو شدن و امید، شناخته میشود.
البته، این یک مثال بسیار ساده است، اما نشان میدهد که دانش قبلی چگونه به شما کمک میکند تا اطلاعات جدید را درک کرده و به یاد بیاورید.
در یک مطالعه، به بررسی نحوهی پردازش صفحهی شطرنج توسط استادان شطرنج پرداخته شد. درحالیکه افراد عادی صرفاً چندین مهرهی مجزا روی صفحه میبینند (یک اسب، یک قلعه...)، اساتيد شطرنج چیزی مانند این را درک میکنند: "آه، این ترکیب آشناست... این همان دفاع سیسیلی است!(یک چیدمان خاص در شطرنج)"
مبتدیان، یعنی افرادی که دانش پیشین کمی دارند، به طور بنیادی و کیفی، متفاوت از افراد خبره فکر میکنند؛ این فقط به این معنا نیست که افراد خبره، ارتباطات بیشتری بین مفاهیم دارند، بلکه نحوهی تفکر آنها اساساً متفاوت است. مبتدیان برای پردازش تمام بخشهای جداگانهی جدید، به حافظهی کاری بیشتری نیاز دارند. افراد متخصص و ماهر در یک زمینه خاص، برای اینکه یادگیری برایشان همچنان چالشبرانگیز و مؤثر باشد، نیاز به تمرینها و وظایفی دارند که از سطح دانش و مهارت فعلیشان بالاتر باشد؛ بنابراین، استراتژیهایی که برای مبتدیان بهتر عمل میکند، با استراتژیهایی که برای افراد خبره مؤثر است، تفاوت دارد.
آنها به ساختار و چارچوب نیاز دارند؛ زیرا حافظهی کاریشان صرف پردازش بخشهای جداگانهی اطلاعات جدید میشود.
برای آنها، حل مسئله یا یادگیری مبتنی بر پژوهش و کاوش مؤثرتر است. آنها قادرند چالشهای اضافی را مدیریت کنند که در نتیجه، به یادگیری عمیقتری منجر میشود.
بهترین مسیر یادگیری از سطح مبتدی به خبرگی شامل مراحل زير است:
1.آموزش مستقیم برای مبتدیان 2.استفاده از مثالهای حلشده یا تمرین، با حمایت مربی 3.یادگیری مستقل، حل مسئله، و روشهای کاوشمحور برای افراد خبرهبا حرکت دانشآموزان از سطح مبتدی به سطح خبره در یک حوزه، این مسیر آموزشی بیشترین اثربخشی را خواهد داشت.
در آموزش درس ریاضی، دانشآموزان باید یادگیری خود را با کسب اطلاعات پایهای آغاز کنند این کار میتواند از طریق مطالعهی کتابدرسی، حل تمرینهای کتاب، گوشدادن به توضیحات معلم، یا حتی استفاده از ابزارهای کمکآموزشی انجام شود. البته، این روشها باید همراه با تمرین و تکرار کافی و همچنین پرسشوپاسخ برای رفع اشکالات احتمالی باشد.
این مرحله شامل پاسخ به سؤالات استدلالی و حل مسئلههایی است که گاهی اوقات، چند راهحل داشته یا نیاز به ترکیب چند مفهوم ریاضی برای رسیدن به جواب دارد.
بحثهای مختلفي دربارهی نحوهي ارزیابی دانشآموزان، باهدف تعیین مؤثرترین استراتژی یادگیری وجوددارد؛ اما این مسئله نشان میدهد که اغلب مهمترین معیار ارزیابی این است که دانشآموزان "چقدر از قبل میدانند". بهعبارتدیگر، سطح دانش پیشین افراد مشخص میکند که آیا آنها باید:
1.ابتدا اطلاعات پایهای را بهصورت مستقیم یاد بگیرند،
2.يا به سمت روشهای پیچیدهتر و فعالتر مانند حل مسائل واقعی حرکت کنند. این اصل میتواند در طراحی آموزشی، برنامهریزی درسی، و روشهای خودآموزي نقش کلیدی داشته باشد. منبع مقاله: B2n.ir/f33729