آیا خستگی تصمیمگیری برایتان آشناست؟ هرچه بیشتر مجبور به تصمیمگیری، پردازش اطلاعات و انتخاب باشیم، کار برای مغزمان سختتر میشود. ما هر روز هزاران تصمیم بزرگ و کوچک میگیریم. جای تعجب نیست که با انقلاب دیجیتال و درخواست های مداوم آن، تواناییهای شناختی ما به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. نتیجه؟ این تواناییها به طور فزایندهای تحلیل میروند تا جایی که به طور جدی بر بهرهوری ما تأثیر میگذارند.
چند سالی است که بسیاری از ما، چه مدیر، کارمند یا فریلنسر، حداقل گاهی احساس غرق شدن در اطلاعات (ایمیلها، اعلانها و …) و یخ زدن در تصمیمگیری را تجربه کردهایم. برخی از ما بیشتر تعلل میکنیم؛ برخی دیگر احساس خستگی و بیانگیزگی میکنند. از آنجا که این امر بر همکاران ما نیز تأثیر میگذارد، به نظر میرسد کل فرآیند تصمیمگیری را کند میکند و همه ما را به طور فزایندهای ناکارآمد میسازد. آیا تخلیه اراده – Ego Depletion به دشمن شماره یک رفاه ما در کار تبدیل شده است—و همچنین کاهش تمرکز ما؟ از آنجا که توانایی ما در تصمیمگیری یک منبع محدود است، باید یاد بگیریم آن را مدیریت کنیم و نحوه سازماندهی کار را بهبود بخشیم تا بهتر با این محدودیت سازگار شویم. اما چگونه؟
اراده نیز محدودیتهایی دارد
آیا تا به حال متوجه شدهاید که مشتریان از منوهای ساده در رستورانها، فروشگاههایی با تنوع کمتر و تجربههای آماده که نیاز به تصمیمگیری “زیاد” ندارند، استقبال میکنند؟ حتی ممکن است تمایل داشته باشید در کار یا زندگی شخصی به دنبال موقعیتهایی باشید که نیازی به تصمیمگیری در آنها نیست. این کاملاً طبیعی است…
در طول فرآیند تصمیمگیری، خستگی تصمیمگیری شکل میگیرد و به مرور زمان به کاهش کیفیت تصمیمات فرد منجر میشود. این حالت، برای مثال، در مورد مدیری که در جلسات پیدرپی باید درباره برنامههای عملی تصمیم بگیرد یا خریداری که ساعتها صرف انتخاب تأمینکنندگان، محصولات یا خدمات برای شرکت خود کرده است، صدق میکند. هر انتخاب شامل یک معاوضه است و شما را درگیر ایگو (نفس) خود میکند—ایگو به طور مجازی فرآیندی است که در آن تصمیمات گرفته میشوند. بنابراین “تخلیه اراده” اصطلاحی است که برای توصیف این پدیده استفاده میشود که میتواند به انتخابهای نادرست و یا بنبست تصمیمگیری منجر شود.
روانشناس اجتماعی روی بامایستر و همکارانش مدلی را توسعه دادهاند که خودکنترلی را به عنوان یک عضله توصیف میکند که هم مستعد خستگی و هم تقویت است. تحقیقات آنها نشان داده است که استفاده اولیه از این “عضله” خودکنترلی میتواند به کاهش قدرت آن در وظایف بعدی منجر شود. یافتههای تجربی این مدل را تأیید کرده و وجود تخلیه اراده را نشان دادهاند. یک آزمایش پیشگامانه توسط بامایستر و تیمش در سال 1998 نشان داد که افرادی که در ابتدا در برابر وسوسه خوردن شکلات مقاومت کرده بودند، در ادامه کمتر قادر به حل یک پازل دشوار و ناامیدکننده بودند.
این پدیده نتیجه مقاومت در برابر وسوسه است. بنابراین، فردی که رژیم میگیرد، صبر و استقامت کمتری در تلاش نشان میدهد—نه فقط به دلیل کاهش مصرف غذا، بلکه عمدتاً به دلیل “اراده” مورد نیاز برای رعایت این محدودیتهای غذایی. هنگامی که تصمیمات غیرقابل برگشت و مهم هستند، این تحلیل رفتن حتی بیشتر میشود. این به عنوان “عبور از روبیکن” شناخته میشود. این نوع تصمیمات—مانند استخدام یا اخراج افراد—از نظر احساسی و ذهنی بهویژه پرتنش هستند. اراده ما محدود است؛ استفاده مداوم از آن به معنای به خطر انداختن سلامت روانی، رفاه فردی و بهرهوری است.
مقابله با این پدیده
مسئله اضافهبار اطلاعات امروزه تا حد زیادی به افزایش نمایی مقدار دادههای تولید و منتشر شده آنلاین مرتبط است. هوش مصنوعی مولد این روند را با سرعتی تشدید میکند که ارزیابی آن دشوار است. به عبارت دیگر، این یک مشکل جمعی است—کمی شبیه به گرمایش جهانی! این یک مسئله سیستمی است که با ابزارهای توسعه شخصی به تنهایی حل نخواهد شد. تمرین مدیتیشن، هیپنوتیزم و ورزش صبحگاهی کارهای خوبی هستند، اما کافی نخواهند بود. ما باید در سطح سازمانی درباره این مسائل فکر کنیم و سیستمهایی را طراحی کنیم که تخلیه اراده را به حداقل برسانند.
با این حال، اگر در موقعیتی هستید که باید به طور منظم تصمیماتی بگیرید که بر زندگی و شغل دیگران تأثیر میگذارد، میتوانیم سه ایده مفید را به شما پیشنهاد دهیم:
o1