در مغز ما مدارهای اختصاصی وجود دارند که عدم قطعیت را ارزیابی میکنند و اجازه نمیدهند که از اطلاعات غیرقابل اطمینان برای تصمیمگیریهایمان استفاده کنیم.
در ارتباط ما با جهان اطلاعات زیادی به ما منتقل میشود که دربارهی آنها نمیتوان اطمینان داشت. از صداهای مبهم در یک اتاق شلوغ گرفته تا کمک یک غریبه دلسوز که برای ما ناشناخته است. خوشبختانه مغز ما برای ارزیابی کیفیت شواهدی که برای تصمیمگیری استفاده میکنیم، به خوبی تجهیز شدهاست، که معمولاً به ما اجازه میدهد به صورت ارادی و بدون تصمیمگیریهای سریع و تکانشی عمل کنیم.
امروزه دانشمندان علوم اعصاب در مؤسسه تحقیقاتی مغزMIT، با مطالعه چگونگی تفسیر نشانههای حسی مبهم در موشها، مدارهای کلیدی مغز را که به تصمیمگیری ما در شرایط عدم قطعیت کمک میکنند شناسایی کردهاند .آنها نورونهایی را یافتند که مغز را از استفاده از اطلاعات غیرقابل اعتماد باز میدارند.
این یافتهها که در 6 اکتبر در ژورنال Nature منتشر شد، میتواند به محققان کمک کند تا درمانهایی را برای بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و شرایط مرتبط با آن ایجاد کنند، که علائم آن ناشی از ناتوانی آنها در سنجش موارد عدم قطعیت باشد.
هالاسا، دانشیار علوم مغز و علوم شناختی MIT، میگوید: «بسیاری از شناختهای ما بر اثر مدیریت انواع مختلف عدم قطعیت حاصل میشود. ما هنگامی که از خود میپرسیم چقدر میتوانیم به تصمیمها و نتیجهگیریهایمان اعتماد داشته باشیم؟ با این نوع از ابهام مواجه میشویم. و زمانی که این فرآیند با شکست مواجه شود و ما اشتباه دربارهی قطعیت چیزی نتیجهگیری کرده باشیم، تفسیر ما نسبت به جهان اطراف میتواند به طرز چشمگیری تغییر کند.
هالاسا که یک روانپزشک فعال است، میگوید: «به نظر من، اختلالات طیف اسکیزوفرنی، اختلالاتی هستند که در استنباط مناسب علل رویدادها در جهان و آنچه دیگران فکر میکنند، دچار مشکل هستند.». او میگوید: بیماران مبتلا به این اختلالات اغلب نسبت به رویدادها یا سیگنالهایی که اکثر مردم آن را بیمعنا یا بیربط میدانند، باورهای قوی پیدا میکنند. آنها ممکن است تصور کنند پیامهای مخفی در یک ضبط صوتی مخدوش جاسازی شده است، یا نگران باشند که غریبههایی که در خیابان لبخند میزنند علیه آنها توطئه کردهاند. اگرچه اینها غیرممکن نیست اما زمانی هذیان محسوب میشوند که بیماران تشخیص نمیدهند احتمال وقوع اینها بسیار کماست.
تحقیقات اخیر بر روی بررسی عدم قطعیت در مغزهای سالم به این نتیجه رسید که در حالت عدم قطعیت، بخشی از مغز به نام تالاموس میانی فعال میشود. هرچه اطلاعات کمتری در راستای کاهش عدم قطعیت به افراد داده شود، تالاموس مدیو دورسال سختتر کار میکند.
تالاموس نوعی چهارراه در مغز است که از سلولهایی تشکیل شدهاست که نواحی دوردست مغز را به یکدیگر متصل میکنند. ناحیه میانی آن سیگنالهایی را به قشر جلوی مغز میفرستد، جایی که اطلاعات حسی با اهداف، خواستهها و دانش ما برای هدایت رفتار ادغام میشوند.
در واقع تالاموس مدیو دورسال، به قشر جلوی مغز کمک میکند تا سیگنالهای مناسب را در هنگام تصمیمگیری تنظیم کند و در صورت نیاز، سیگنالها را در صورت تغییر شرایط تنظیم کند. جالب اینجاست که این ناحیه مغز در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی کمتر از سایرین فعال است.
تحقیقات نشان داد که بخش پیشانی محتوای پیامها را بررسی میکند، و تالاموس میانی میزان قطعیت ورودیها را بررسی میکند. در صورت ادامهی این تحقیقات و اطلاعات بیشتر در این حوزه، میتوان با تجویز داروها و راههای دیگر درمانی برای اختلالاتی که در این بخش از مغز دچار مشکل شدهاند اقدام کرد. امید این است که در نهایت مدارهای ناکارآمد در بیماران را با استفاده از روشهای غیرتهاجمی و متمرکز دارورسانی که در حال حاضر در دست توسعه هستند، هدف قرار داد.
منبع
https://news.mit.edu/2021/how-the-brain-deals-with-uncertainty-1014