امیرحسین کریمیپناه و دکتر مصطفی الماسی
(توجه: این مصاحبه در زمستان 1397 انجام شده است)
دکتر مصطفی الماسی استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران در رشتهی بیماریهای مغز و اعصاب هستند که برای مدت دو سال است، در بیمارستان فیروزگر در بخش و کلینیک نورولوژی مشغول به فعالیت هستند. ایشان در دو سال و نیم اخیر در کلینیک حافظه با کلینیک مغز و شناخت همکاری داشتند و در حیطهی اختلالات شناختی فعالیت میکنند. در خصوص کلینیک حافظه با ایشان به گفتگو نشستهایم.
لطفاً در خصوص شکلگیری کلینیک حافظه و بخشهای مختلف آن توضیح دهید.
حدود دو سال و نیم است که در کلینیک مغز و شناخت زیر نظر ستاد توسعهی علوم شناختی، دپارتمان مجزایی به نام دپارتمان حافظه داریم. دپارتمان حافظه قرار بود تجربهای باشد تا از آن برای باقی کشور الگوبرداری شود. ما در این مدت روند رو به رشدی داشتهایم. چندین گروه مختلف در این دپارتمان همکاری میکنند. من به عنوان متخصص مغز و اعصاب در این کلینیک فعال هستم.
در این کلینیک چه متخصصینی مشغول به فعالیت هستند؟
در این کلینیک خانم دکتر زندهباد به عنوان متخصص طب سالمندی فعالیت میکنند؛ چرا که بیشتر مراجعین این کلینیک، افراد سالمندی هستند که با تشخیص دمانس یا آلزایمر به کلینیک مراجعه میکنند. از آنجایی که بیماران سالمند شرایط خاصی دارند، نیاز است تا به جنبههای سالمندی آنها توجه شود. مواردی نظیر وجود بیماریِ همراه و مصرف داروهای مختلف بسیار مهم است. برای مثال ممکن است فردی به علت عفونت ادراری عملکرد شناختیاش تحت تأثیر قرار گرفته باشد؛ بیمار همچنین ممکن است دیابت داشته باشد، درد داشته باشد یا هر مشکل دیگری. مسئلهی دیگری که وجود دارد، MultiDrug Interaction است. این بیماران عمدتاً داروهای مختلفی مصرف میکنند و برخی از این داروها ممکن است بر روی یکدیگر اثر بگذارند و باید یکپارچگی دارویی مناسبی برای ایشان ایجاد کرد.
از دیگر افراد حاضر در کلینیک، میتوان به پرستارهای آموزشدیده و آشنا به کار اشاره کرد. این پرستاران هم در این مدت از آنجا که با بیماران خاص کلینیک آشنا شدهاند، با نحوهی مدیریت بیماران آشنا هستند. مواردی مثل توصیههای دارویی، کنترل عوارض، توصیههای تغذیهای و حتی بهبود شرایط خانه توسط ایشان انجام میشود.
روانشناسانِ شناختی نیز در این کلینیک فعالند که در انجام تستهای شناختی به ما کمک میکنند و این تستها در موارد متعددی به کار ما میآیند. این تستها به تشخیص ما کمک میکنند تا بفهمیم که بیمار چه نوع دمانسی دارد. دیگر کاربرد این تستها این است که متوجه شویم که بیماری در چه مرحلهای قرار دارد و ما پس از تستهای متوالی متوجه می شویم که آیا بیماران در طی زمان تغییری کردهاند یا خیر.
روانشناسان بالینی نیز به ما کمک میکنند. به خصوص در مورد بیمارانی که همزمان به افسردگی نیز دچارند که البته شیوع زیادی (حدود 30درصد) نیز دارد. در این موارد ما نیاز داریم که از مشاورهی ایشان استفاده کنیم. خودِ همراهان بیمار نیز نیازمند کمک هستند. آنها ممکن است چندین سال مجبور به مراقبت از بیمارانشان بشوند و دچار اضطراب، افسردگی یا دیگر مشکلات بشوند و به حمایت روانی نیاز دارند و روانشناسان بالینی به ما در این زمینهها یاری میرسانند. کارشناسان توانبخشی شناختی نیز به ما در توانبخشی کمک میکنند. تجربهی ما بهخصوص نشان میدهد در بیمارانی که در مراحل ابتدایی هستند یا از یک بیماری تحلیلبرندهی پیشروندهی عصبی رنج میبرند، این توانبخشیها میتواند بسیار کمککننده باشد.
تیم فعال در کلینیک حافظه با سایر بخشهای کلینیک مغز و شناخت چگونه در تعامل هستند؟
جدا از اعضای کلینیک که اشاره شد، ما شاخههای دیگری نیز داریم. ما گاهی نیازمندیم که از گروههای دیگر کلینیک مغز و شناخت استفاده کنیم. یکی از این بخشها بخش نوروسایکولوژی است که در مواردی که نیازمند بررسی دقیقتر هستیم، از آنها کمک میگیریم. افرادی که جوان هستند و دچار خلل در حافظه شدهاند یا دیگر مواردی که جدای از بیماران دمانس و سالمند هستند، اول از همه به بخش نوروسایکولوژی فرستاده میشوند تا ارزیابی دقیقتری صورت بگیرد و توانبخشی شناختی، در صورت لزوم، انجام شود.
اهمیت حوزه ی دمانس و حافظه در کشور ما در مقایسه با جهان چگونه است؟
یک مسئله، روندِ جهانیِ سالمند شدن مردم است. ما تا چند سال دیگر شاهد سه برابر شدنِ جمعیت افراد سالمند خواهیم بود و به این ترتیب شاهد سه برابر شدنِ مسئلهی اختلالات شناختی نیز خواهیم بود. در جوامع در حال پیشرفت، مثل کشور ما، سرعت پیر شدن بیشتر است؛ یکی از علل این موضوع، رنج بردن بیشتر ما از بیماریهای عفونی و بیماریهای کاهندهی طول عمر است.
مسئلهی دیگری نیز که در کلینیک حافظه قابل طرح است؛ این است که تنها افراد با اختلالات شدید حافظه و دمانس به ما مراجعه نمیکنند. بلکه شاید نیمی از بیماران ما در مراحل ابتدایی بیماری مراجعه میکنند و حتی برخی پیش از بیماری و به قول خودشان برای پیشگیری مراجعه میکنند. البته ما میدانیم که در حال حاضر روشی برای پیشگیری از دمانس به صورت قطعی نداریم. اما میتوانیم توانمندیهای شناختی در افراد ایجاد کنیم تا در صورت بروز پروسهی دمانس در ایشان، بتوانند مقاومت بیشتری داشته باشند. این مسئله برای خود من هم بسیار جالب است که حدود نیمی از بیماران ما هنوز به مراحل شدیدتر بیماری نرسیدهاند و با این حال مراجعه کردهاند. این نشان میدهد که اقدامات ستاد توسعه علوم شناختی چه قدر مؤثر بوده است! اقداماتی مثل برگزاری پویش هفتهی آگاهی از مغز که باعث افزایش آگاهی عمومی جامعه و public awareness شدهاند. من فکر میکنم که اهمیت کلینیکهای حافظه تنها برای بیماران نیست.
ما تا چند سال دیگر شاهد سه برابر شدنِ جمعیت افراد سالمند خواهیم بود و به این ترتیب شاهد سه برابر شدنِ مسئلهی اختلالات شناختی نیز خواهیم بود. در جوامع در حال پیشرفت، مثل کشور ما، سرعت پیر شدن بیشتر است؛ یکی از علل این موضوع، رنج بردن بیشتر ما از بیماریهای عفونی و بیماریهای کاهندهی طول عمر است.
لطفاً تاریخچهی تشکیل کلینیک حافظه در ایران و جهان را شرح بدهید.
در جهان قدمت این کار از ایران بیشتر است، ولی آن هم بیشتر از ده یا بیست سال نیست. در ایران، خانم دکتر نوروزیان در این زمینه پیشتر از ما، قدمهای بزرگی در این راستا برداشتهاند و از حدود ده یا بیست سال گذشته با فعالیت در حوزهی دمانس و حافظه، جاده را برای ما صاف کردهاند. خانم دکتر نوروزیان در سال گذشته کار بسیار بزرگی انجام دادند و یک دورهی آموزشی برای تشکیل کلینیکهای حافظه در سطح کشور برگزار کردند و در طی این مدت، تعداد زیادی از افراد از همهی رشتههای پزشکی، روانشناسی، پرستاری، توانبخشی و… در شش ماه آموزش دیدند؛ این افراد در سطح کشور پخش شدند و قطعاً خودشان پیامرسان برای افراد دیگری خواهند بود.
در مورد افرادی که فرمودید که هرچند هنوز به دمانس و اختلالات حافظه دچار نشدهاند، اما به کلینیک مراجعه میکنند و اهمیتِ کلینیک حافظه برای افراد سالم جامعه توضیح بدهید. آیا این مراجعهها لازم است؟
در مورد پیشگیری، به معنای انجام کاری از جانب ما که باعث جلوگیری از رخ دادن دمانس شود، چنین چیزی در حال حاضر وجود ندارد. اما امیدبخش است که در سالیان آینده با روشهایی که به آن واکسیناسیون علیه آلزایمر میگویند، این مهم اتفاق بیفتد. اما در حال حاضر، چیزی به عنوان پیشگیری نداریم؛ برای تحقق این امر از کارهایی مثل توانمــندسازی شــناختی و Cognitive enhancement میتوان بهره جست.
ما همه یک ذخیرهی شناختی داریم که شامل موارد بسیاری است. درسهایی که خواندهایم، اطلاعات عمومی، Social Integration یعنی ارتباطات اجتماعی ما، همه و همه با هم برای ما یک ذخیره شناختی ایجاد میکنند که این ذخیرهی شناختی میتواند بعدها به ما کمک کند تا در مقابل آسیبهایی که به حوزهی شناختی ما وارد میشود، از آنها استفاده کنیم و هر چه قدر این ذخیره بیشتر باشد، مقاومت ما بیشتر است و باید آسیب خیلی شدیدی وارد شود تا همهی آن را از بین ببرد. ما در کلینیک میبینیم افرادی که تحصیلات یا ارتباطات اجتماعی قوی داشتند، مثل انجام کارهای خیریه معمولاً مقاومت بیشتری دارند. این افراد هرچند آسیب مغزی واضحی دارند، ولی علائم آنها هنوز نسبت به آسیب مغزی کمتر است. ما میتوانیم این توان و reserve شناختی را بیشتر کنیم و افرادی که مراجعه میکنند و یاد میگیرند که چطور این کار را انجام بدهند، قطعاً نتایج خوبی خواهند گرفت.
آیا در ایران گایدلاینها و استانداردهای این خدمت وجود دارد؟
در حال حاضر پروپوزال مربوط به نوشتنِ یک گایدلاین، راهنما و دستورالعمل برای کلینیکهای حافظه، در کلینیک مغز و شناخت در حال آمادهسازی است. این گایدلاین جنبههای مختلفی خواهد داشت. یکی از این جنبهها بیماران هستند، جنبهی دیگر، همراهان و Caregiverها هستند که باید برایشان دستورالعمل ویژه داشته باشیم. گروه دیگر، افرادی هستند که هنوز به مراحل شدید بیماری نرسیدهاند و در نهایت گروه آخر افراد کاملاً نرمال هستند.
در آخر، نقش سازمانهایی مثل وزارت بهداشت یا ستاد علوم شناختی در این خصوص چیست؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، همین برگزاری هفتهی آگاهی از مغز از جانب ستاد علوم شناختی، یک گام مؤثر است و باعث افزایش بسیار زیادِ آگاهی مردم شده است. این خود یک نمونه و شاهد خوبی برای ماست که بدانیم هر چه قدر در این زمینه هزینه کنیم، نتایج مثبتش را خواهیم دید. در مورد گایدلاینی که صحبت کردیم، اگر چنین گایدلاینی نوشته شود ولی اجرایی نشود، فایدهای نخواهد داشت.
نکتهی دیگری که وجود دارد، تجربهی نسبتاً خوبِ کلینیک حافظه در دو سال و نیم گذشته است. این تجربه قطعاً در نوشتن گایدلاین بروز پیدا میکند و حتماً باید از فرهیختگان این زمینه هم استفاده کرد. ستاد توسعه علوم شناختی هم بسیار در افزایش آگاهی و اجرایی کردن آن میتواند به ما کمک کند و پس از آن، وزارت بهداشت و مخصوصاً کارگروههای سالمندی آن نقش بسیار مؤثری در اجرایی شدنش خواهند داشت.
در حال حاضر پروپوزال مربوط به نوشتنِ یک گایدلاین، راهنما و دستورالعمل برای کلینیکهای حافظه، در کلینیک مغز و شناخت در حال آمادهسازی است. این گایدلاین جنبههای مختلفی خواهد داشت. یکی از این جنبهها بیماران هستند، جنبهی دیگر، همراهان و Caregiverها هستند که باید برایشان دستورالعمل ویژه داشته باشیم. گروه دیگر، افرادی هستند که هنوز به مراحل شدید بیماری نرسیدهاند و در نهایت گروه آخر افراد کاملاً نرمال هستند.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 8، زمستان 1397