هفته آگاهی از مغز – اسفند 1401
محمد سلطانی نژاد، عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران هستم. حوزه تخصص و تدریس اینجانب نظریه های روابط بین الملل، مبانی ژئوپلیتیک، سیاست خارجی ایران و نیز روابط ایران و کشورهای عربی است. عمده علایق پژوهشی من، در حیطه تحلیل شناختی و هیجانی سیاست خارجی قرار میگیرد و با دانشمندانی که در این حیطه در خارج از کشور فعالیت میکنند، مراودات منظم علمی دارم. مقاله هایی که در این زمینه نوشته ام در مجلات بین المللی و داخلی به چاپ رسیده اند. سعی داشته ام با به کارگیری پیشرفت های انجام شده در مطالعه شناختی سیاست بین الملل، رفتارهای بین المللی کشورهای منطقه غرب آسیا از جمله ایران را تحلیل کنم و از زاویه هایی بدیع به امر سیاست خارجی و فهم آن بپردازم. کتاب «ایران و جهان عرب: الگوهای رقابت و همکاری» که در سال 1400 به چاپ رسید، انعکاس همین نگاه شناخت محور به سیاست خارجی است. مقاله Iran’s Nuclear Policy: A Cognitive Study on Defiance and Compliance که میتوان آن را به صورت «سیاست هستهای ایران: مطالعهای شناختی پیرامون سرپیچی و همراهی» ترجمه کرد نیز آخرین اثری است که در این زمینه نوشته ام. ترجمه کتاب «عواطف در سیاست بین الملل: فراسوی جریان اصلی روابط بین الملل» که بهانهای برای مصاحبه جاری شد، اثر دیگر اینجانب است که در آن نقش هیجان ها در سیاست خارجی و روابط بین الملل مورد تشریح قرار گرفته است.
این کتاب در مجموع 17 فصل دارد که 14 نویسنده در نگارش آن مشارکت داشته اند. برخی از این نویسندگان، نگارش بیش از یک فصل از کتاب را عهده دار بوده اند. تمامیاین نویسندگان از دانشمندان شناخته شده در حیطه های مطالعاتی خود هستند و این واقعیت کتاب را به اثری ارزشمند برای درک شناختی و عاطفی سیاست خارجی تبدیل کرده است. یوهان آریفین مدرس دانشگاه لوزان سوییس، ژان مارک کویکاد استاد دانشگاه راتگرز آمریکا و وسلین پوپوفسکی مدیر اجرایی مرکز مطالعات سازمان ملل متحد در نیویورک ویراستاری کتاب را بر عهده داشته اند.
واقعیت این است که تا کنون سیاست خارجی و روابط بین الملل در کشور ما از یک زاویه دید شناختی مورد مطالعه قرار نگرفته بود و اساسا ادبیات مرتبط با آن به زبان فارسی در کشور وجود نداشت. از این رو برای برطرف کردن این خلاء تصمیم گرفتم کتابی که بتواند یک معرفی جامع از نگاه های شناختی به سیاست خارجی ارائه دهد و به طور ویژه نقش هیجان ها در سیاست خارجی را به خوبی تشریح کند، به فارسی ترجمه کنم. در میان کتاب هایی که مطالعه کردم که تعدادشان به انگلیسی هم نیز زیاد نیست، کتاب عواطف در سیاست بین الملل را از همه مناسب تر دیدم. چرا که مجموعهای از نویسندگان با استفاده از رویکردهای مختلف و هر کدام از یک زاویه، نقش عواطف را در سیاست بین الملل تشریح کرده بودند و بهترین اثری بود که میتوانست خوانندگان فارسی زبان را با این حیطه جدید در مطالعه سیاست خارجی آشنا کند.
این کتاب در صدد است تا جایگاه عوامل عاطفی و هیجانی را در سیاست خارجی بررسی کند. این کتاب نشان میدهد که چگونه مجموعه عواطف انسانی در سطوح فردی، اجتماعی و دولتی به رفتارهای بین المللی جهت میدهند. با خواندن این کتاب اشتباه های نگرشی غالب، به سیاست خارجی که آن را مبتنی بر تحلیل دقیق و عقلایی هزینه ها و فایده ها میداند، اصلاح میشود و خوانندگان متوجه میشوند که تا چه میزان نگاه های موسوم به واقع گرایی در روابط بین الملل، تحلیل و فهم سیاست خارجی را به خطا میبرند. نویسندگان کتاب با موفقیت نشان داده اند که تمامیمسائل و حیطه هایی که در ابتدای امر در قالب های سرد مادی و واقع گرایانه قرار میگیرند به چه میزان از هیجان ها و عواطف انسانی متاثرند. در واقع این کتاب بازگوکننده انقلابی است که پیشرفت های علوم شناختی در روابط بین الملل ایجاد کرده اند.
این کتاب هم برای متخصصین تحلیل سیاست خارجی که این حیطه را از زاویه دانشگاهی و نظری پیگیری میکنند و هم متخصصان امر سیاست خارجی که به صورت حرفهای به آن میپردازند کاربرد دارد.البته اساتید دانشگاه، دانشجویان رشته های روابط بین الملل، دیپلماسی و سازمان های بین المللی و مطالعات منطقهای را میتوان مخاطبان خاص کتاب دانست. تحلیل گران سیاست خارجی، روزنامه نگاران و البته دیپلمات ها و افرادی که سیاست خارجی را به عنوان یک حرفه دنبال میکنند نیز از جمله مخاطبان کتاب قرار میگیرند. در عین حال از آنجا که کتاب رویکرد بین رشتهای دارد و با مبانی مختلف از فلسفه تا اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی و روان تحلیل گری، تاریخ و حقوق به جایگاه عواطف در سیاست بین الملل پرداخته است، من خواندن آن را برای تمام دانشمندان و دانشجویان علوم اجتماعی و انسانی مفید میدانم.
به نظرم مهمترین برداشت و بهرهای که مخاطب ایرانی از این کتاب میبرد این است که باید طرحی نو در ادراک خود از جهان در افکند. بسیاری از زیربناهای ادراک خود از علوم اجتماعی و انسانی که از نوع نگرش خاص به عقلانیت به عنوان سنگ بنای علوم اجتماعی مدرن ناشی میشود را اصلاح کند و مورد بازنگری قرار دهد. این کتاب نشان میدهد که تله های شناختی در امر سیاست خارجی و عمل بین المللی چیست و چگونه تجربیات خاص جوامع بشری، آسیب های روحی جمعی، عواطف گروهی و ملی به رفتارهای کشورها در عرصه بین المللی شکل میدهد و به چه میزان تحلیل عقلایی، مادی و به اصطلاح واقع گرایانه سیاست خارجی، ما را به خطا میبرد. این کتاب نشان میدهد گه چگونه برای ساختن آیندهای بهتر باید از گذشته های تلخ عبور کرد و چگونه میتوان دلبستگی های هیجانی مثبت را جایگزین انواع منفی و مخرب آنها ساخت.
در واقع این نگاه جدید به سیاست خارجی و این رویکرد جدید در علوم سیاسی کاملا مدیون پیشرفت هایی است که در علوم شناختی حاصل آمده است. تحولات در شناخت عملکرد مغز، جایگاه شناخت گرم در رفتار انسان ها، اثرگذاری عواطف و اشتیاق ها بر رفتار انسان ها که همگی در علوم شناختی مورد مطالعه قرار گرفته اند، دریچهای جدید را به مطالعه سیاست باز کرده و از دید من یک تحول عمیق و نقطه عطف در فهم ما از جهان سیاست و علم سیاست ایجاد کرده اند.
ترجمه این کتاب دشوار ترین تجربه مطالعاتی و نگارشی من بود. به صراحت عرض میکنم که هیچ کدام از مقاله ها و کتاب هایی که نوشته ام این میزان وقت و انرژی از من و البته همکارم سرکار خانم حجتی نبرد. نه تنها اصطلاحات کتاب بسیار تخصصی بود بلکه اشراف به دو حیطه روابط بین الملل و علوم شناختی نیز برای ترجمه کتاب کافی نبود. همانطور که عرض کردم این کتاب ماهیت چند رشتهای دارد. به این معنا که نویسندگان، اثرگذاری هیجان را بر سیاست خارجی و سیاست بین الملل از زوایای مختلف علوم اجتماعی بررسی کرده اند که شامل تاریخ، فلسفه، حقوق، روانشناسی، روان تحلیل گری، جامعه شناسی، اقتصاد و اقتصاد سیاسی بین المللی میشود. این وضعیت ایجاب میکرد که علاوه بر آشنایی کامل با واژگان تخصصی رشته روابط بین الملل و نیز اصطلاحات مورد استفاده در متونی که مقولات هیجانی را مورد بررسی قرار میدهند با اصطلاحات تخصصی در دیگر شاخه های علوم انسانی نیز آشنا باشیم. همین مسئله ترجمه را بسیار کند میساخت. مشکل دیگر در ترجمه این بود که زبان اصلی برخی نویسندگان کتاب انگلیسی نبود. از این رو در بسیاری موارد فهم مطالبی که به انگلیسی نوشته بودند با دشواری همراه میشد. تکثر نویسندگان به این معنا بود که ما با یک ساختار مرجح زبانی و شیوه قلم زدن مواجه نبودیم؛ بلکه در هر فصل باید خود را با شیوه نگارش نویسنده همان فصل هماهنگ میکردیم که کار ترجمه را دشوار تر میکرد.
با توجه به اینکه سعی شده است متن به گونهای ترجمه شود که خوانندگان با کمترین ابهام مواجه شوند فهم آن با دانش معمول علم اجتماعی امکان پذیر است. هر چند آسان نیست. من خواندن کتاب را به تمامی دانشجویان علوم اجتماعی توصیه میکنم اما به صورت مشخص بهره اصلی از این کتاب را اساتید و دانشجویان رشته های روابط بین الملل و نیز علوم شناختی خواهند برد.
بله. در واقع برای ترجمه هر بخش و برای فهم اصطلاحات تخصصی هر کجا لازم بوده است به اساتید مرتبط مراجعه کرده ایم.
در مجموع بازخورد مثبتی در مورد کتاب دریافت کرده ام. روشن است که کتاب توانسته است ذهن بسیاری از خوانندگان را با مباحث مربوط به مطالعه شناختی سیاست بین الملل درگیر کند.
در واقع تمامیرخدادهای بین المللی با عواطف گره خورده اند. هر چند به صورت سنتی نقش هیجان ها و عوامل نگرشی و شناختی در آنها نادیده گرفته شده است. ترس که یکی از اساسی ترین محرک ها و پیشران های رفتارهای دولت ها است یکی از هیجان های پایهای است. به همین ترتیب دولت ها بر اساس رنجش و خشم از دیگر دولت ها یا هم حسی و همدردی با آنها به رفتارهایی دست میزنند که با عواقبی بسیار مهم برای جامعه خودشان و دیگر جوامع همراه است. اعتماد که پایه اساسی همکاری در روابط بین الملل است، مبنایی عاطفی دارد. در واقع همدردی را اساس اعتماد در روابط بین الملل میدانند. به عبارت دیگر، هر دو مقوله همکاری و رقابت در عرصه روابط بین الملل آبشخور و بن مایه عاطفی دارند. عواطف مثبت عامل اصلی یا تسهیل کننده همکاری و عواطف منفی موجب یا تشدید کننده رقابت و نزاع هستند. درگرفتن جنگ جهانی دوم را میتوان به وضوح به اضطراب و حس حقارتی نسبت داد که دولت های روبه ظهور آن زمان یعنی آلمان و ژاپن نسبت به قدرت های برتر و قدیمیتر یعنی بریتانیا و فرانسه داشتند. اگر بخواهم راه دور نروم، همین جنگ امروز روسیه و اوکراین یک مبنای بسیار قوی ادراکی و هیجانی دارد. حس غرور در ترکیب با حساسیتی که روسیه نسبت به لزوم بهره مند شدن از احترام مجموعه غرب دارد، اساس اشتباه محاسباتی کرملین در حمله به اوکراین را تشکیل میدهد. همین وضعیت را در اشتباه های محاسباتی عربستان در حمله به یمن میتوانیم ببینیم. خودبزرگ بینی عربستان، این کشور را درگیر منازعهای کرده است که پایان دادن به آن بسیار دشوار است. اکنون در کنار محاسبات استراتژیک، خروج آبرومندانه از یمن به گونهای که غرور ملی آن آسیب نبیند، به بزرگترین معضل سیاست خارجی ریاض تبدیل شده است.