یکی از ویژگی های بارز کودکان این است که بازی می کنند. آنها دور هم دیگر می چرخند، چیزها را به هم میکوبند و در گودالها میپرند – و این کار را نه برای هدفی، بلکه صرفاً برای سرگرمی انجام می دهند.
و این دقیقاً به همان صورتی است که روانشناسان بازی را تعریف می کنند: به عنوان یک فعالیت خودانگیخته و با انگیزه ذاتی، بدون هیچ هدفی خارج از خود فعالیت.
از قایم موشک گرفته تا دزد و پلیس، بازی کاری است که ما فقط برای لذت بردن از آن انجام می دهیم. اگر در حال تمرین برای تقویت مهارت های خود برای یک مسابقه پیانو پیش رو هستید، این بازی نیست. اما اگر آهنگی را فقط به این دلیل انتخاب می کنید که آن را دوست دارید، اینطور محسوب می شود.
در کودکان، بازی به عنوان یک روش نرمال و طبیعی و به عنوان یک روش قدرتمند برای یادگیری دیده می شود. اما وقتی بزرگ میشویم، بازی را غیرضروری و حتی بیاهمیت میبینیم، مثلاً وقتی کاری را تکمیل می کنیم به عنوان پاداش، بازیهای ویدیویی انجام میدهیم. در بهترین حالت، ما بازی را بهعنوان یک انحراف مجاز میبینیم – یک پاداش خودسرانه برای یک روز کاری طولانی، راهی برای استراحت یا آرامش قبل از شروع دعوا.
اما بازی فقط راهی برای تخلیه عصبانیت و کاهش استرس نیست. برعکس، گنجاندن زمانی برای بازی در روز برای بازدهی در کار ضروری است. بازی یک سیستم عاطفی اساسی است که هم برای رشد کودک و هم خلاقیت بزرگسالان ضروری است و مطالعات نشان می دهد که بازی باعث افزایش رضایت شغلی، خلاقیت و نوآوری می شود.
مهمتر از آن، بازی ما را برای مقابله با موارد غیرمنتظره به وسیله گسترش دامنه تجربیاتی که باید در هنگام مواجهه با چالشهای جدید از آنها استفاده کنید، آماده میکند. به همین دلیل است که بازی جایگاه خود را در The Healthy Mind Platter، هفت فعالیت ضروری که مغز شما هر روز برای بهترین عملکرد خود به آن نیاز دارد، به دست میآورد.
چیزی که بازی را از زندگی واقعی جدا می کند، عدم وجود شرط و شروط است. بازی محیطی امن برای یادگیری مهارت های شناختی، حرکتی و اجتماعی و ارتکاب اشتباهات بدون عواقب جدی فراهم می کند. وقتی سربازی در میدان نبرد برای جلوگیری از آتش دشمن جاخالی می دهد، آاین حرکت برای جلوگیری از بروز آسیب است زیرا زندگی آنها در خطر است. اما اگر همین حرکت را در یک بازی انجام دهید، احتمالاً خوشحال هستید. شاید جذاب ترین مورد این باشد که چگونه مغز ما به سناریوهای واقعی زندگی و بازی واکنش متفاوتی نشان می دهد. وقتی کودکان نوپا یکدیگر را در اطراف حیاط تعقیب می کنند، مغز آنها یک واکنش ترس مصنوعی را فعال می کند. این یک نوع اضطرار شبیه سازی شده است. آنها به صورتی می دوند که انگار زندگیشان به آن وابسته است، به جز اینکه به جای وحشت، می خندند و اوقات زندگی خود را می گذرانند.
مطالعات نشان می دهد که بازی باعث ایجاد یک نسخه ملایم تر از یک حالت تهدید می شود. مانند شرایط اضطراری واقعی، مغز نوراپی نفرین ترشح می کند و واکنش جنگ یا گریز بدن را بسیج می کند. اما برخلاف حالت تهدید واقعی که به یک خطر واقعی وارد میشویم، بازی باعث ترشح کورتیزول نمیشود.
علم بازی
مانند سایر انگیزه های اساسی مانند خوردن غذا یا داشتن رابطه جنسی، بازی ذاتاً لذت بخش است. اما چرا لذت بخش است؟ بازی چه هدف تکاملی را دنبال می کند؟
قابل قبول ترین توضیح علمی این است که بازی به ما می آموزد که چگونه با موارد غیر منتظره کنار بیاییم. جهان غیرقابل پیشبینی است و برای زنده ماندن، باید واکنشهای اجتماعی و حرکتی جدیدی برای سازگاری با موقعیتهای جدید ایجاد کنیم. بازی روشی برای آزمایش ترکیبات مختلف برای دیدن اینکه چه چیزی کار می کند و ایجاد واکنش های رفتاری انعطاف پذیر به رویدادهای غیرمنتظره است.
به عنوان مثال، در مطالعهای روی سمورها، محققان به سمورهایی که در حلقه شنا میکردند با غذا پاداش دادند. به زودی سمورها شروع به بازی در اطراف، آزمایش انواع مختلف حرکت ها و ارزیابی نتیجه کردند. آنها به عقب شنا کردند، در مسیر مخالف شنا کردند، نیمه راه را شنا کردند و سپس متوقف شدند. بعد از هر تغییر، منتظر ماندند تا ببینند آیا پاداشی دریافت خواهند کرد. استوارت براون، بنیانگذار موسسه ملی بازی، توضیح می دهد: سمورها در حال آزمایش سیستم بودند. “آنها قوانین بازی را یاد می گرفتند، قوانینی که بر دنیای آنها حاکم است.”
به همین دلیل است که انسانها به عنوان روشی برای آزمایش کردن و ایجاد واکنشهای رفتاری انعطافپذیر به رویدادهای غیرمنتظره، درگیر بازی میشوند. اما ما همچنین بازی می کنیم زیرا اساساً امری اجتماعی است و یکی از بهترین راهها برای ارتباط با شخص دیگری است به دلیل اینکه مغز ما با مغز دیگری همگام میشود، حالتی که به عنوان همزمانی عصبی شناخته میشود.
حل مشکل با بازی
محققان مدتها مشاهده کردهاند که وقتی در یک مشکل پیچیده گیر میکنید، تلاش برای مقابله با آن با نیروی بسیار زیاد چندان مؤثر نیست. یک روش بهتر این است که به خودتان استراحت بدهید – دوش بگیرید یا پیاده روی کنید و اجازه دهید ذهنتان آرام شود. اما راه دیگری برای ایجاد فاصله از مشکل، بازی است. برای مثال، پنج دقیقه وقت گذاشتن برای دوچرخه سواری یا اسکیت سواری نه تنها به دور از اتلاف وقت است، بلکه می تواند راهی قدرتمند برای تغییر دیدگاه شما و ایجاد شرایطی برای ایجاد بینش باشد.
به عنوان راهی به سوی بینش، وقفههای بازی، زمانی بهترین نقش را ایفا می کنند که از نظر ذهنی زیاد خسته نباشید. در یک تمرین تقویتی شدید که تمام انرژی و توجه شما را به خود اختصاص می دهد، بعید است که استراتژی جدیدی برای کار خود داشته باشید یا به راه جدیدی برای شروع یک ارائه فکر کنید. زمانی که فعالیت بازی جذاب باشد اما فراگیر نباشد، بینش بیشتر به وجود می آید.
ایجاد رقابت
حتی پیش پا افتاده ترین کارها هم وقتی در قالب یک رقابت دوستانه باشد می توانند سرگرم کننده باشد. ورزش کردن برای کاهش وزن می تواند یک مشکل باشد، اما اگر تمرینی مشابه با بازی والیبال داشته باشید، ناگهان سرگرم می شوید. یک رویکرد مشابه را در محل کار امتحان کنید. اگر تیم شما برای نامگذاری محصول جدید مشکل دارد، به جای بحث و گفتگو برای درخواست ایدهها، ممکن است از پردازش موازی استفاده کنید تا ببینید چه کسی میتواند بیشترین ایدهها را در 60 ثانیه ارائه دهد یا برای خندهدارترین و جالب توجه ترین ایده جایزه بدهید. با گرفتن نام با تزریق عنصر رقابت، نه تنها به ایده های بهتری دست خواهید یافت، بلکه کار را سرگرم کننده خواهید کرد.
خلاقیت به خرج دهید
اگر میخواهید یک ارائه یا مجموعهای از حقایق را به خاطر بسپارید، میتوانید از تکرار کردن استفاده کنید. اما اگر آن را به یک آهنگ تبدیل کنید یا در کنار هر مورد تصاویری خنده دار بکشید، لذت بیشتری خواهید برد و احتمالاً آن را نیز بهتر به خاطر خواهید آورد.
چیزی که لازم است افراد در مورد بازی بدانند این است که نیازی نیست که بازی زمانی به دور از کار باشد. هر فعالیتی می تواند به سادگی با سرگرم کننده کردن آن جالب باشد.
در پایان، بازی بیان نهایی پذیرش ذهنیت رشد است زیرا به شما اجازه آزمایش کردن، انطباق و ایجاد احتمالات جدید را میدهد.
ما به گونه ای به دنیا نیامدهایم که بفهمیم دنیا چگونه کار میکند. بازی روشی است که ما آن را کشف می کنیم.