در حوزه ورزش همواره تلاش بر برطرف کردن محدودیت های فیزیکی بوده است. اکنون به لطف سیر تکامل این حوزه می دانیم عناصر حیاتی دیگری نیز بر عملکرد ورزشکاران تاثیر گذار است. موفقیت در دنیای ورزش را صرفا توانمندی های جسمانی ورزشکاران تعیین نمی کند. برای اینکه ورزشکار بتواند موقعیت های پر استرس رقابت های ورزشی عملکرد قابل قبولی ارائه دهد؛ نیازمند مدیریت توجه و حافظه فعال و تصمیم گیری به هنگام با حداقل خطا است. حافظه قوی و ظرفیت یادگیری از اشتباهات از دیگر توانمندی های شناختی مورد نیاز یک ورزشکار حرفه ای است. بر همین اساس است که برخی بازیکنان پیش از رقابت ها به استفاده غیرقانونی از داروهای هوشمند (داروهای تقویت کننده شناخت مانند ریتالین یا آدِرال) رو می آورند. با توجه به اهمیت توانمندی های شناختی در عرصه ورزش، آموزش و توانمندسازی شناختی می تواند به عنوان بخشی از برنامه جامع ورزشکاران محسوب شود. پژوهش ها در این باره چه می گویند؟
مغزهای ورزشی با توانمندی های شناختی متفاوت
بکارگیری کارکردهای عالی شناختی در موقعیت های استرس زا برای انسان چالش برانگیز است. از این نظر، ورزش حوزه ارزشمندی برای بررسی یافته های مختلف علوم اعصاب و شناختی خواهد بود. همانطور که انتظار می رود ورزشکاران حرفه ای بر اساس رشته تخصصی آن ها در ارزیابی های شناختی عملکرد متفاوتی نشان می دهند. به بیان دیگر، نقاط قوت شناختی هر بازیکن از حرفه ی او تاثیر می پذیرد. رشته های ورزشی را می توان در سه گروه طبقه بندی کرد:
۱. ورزش های رهگیری (Interceptive)
۲. ورزش های ایستا (static)
۳. ورزش های راهبردی (strategic)
در این تقسیم بندی ورزش ها بر اساس کار تیمی، میزان تحرک و شرایط محیطی در یکی از سه گروه بالا قرار داده می شوند. تنیس روی میز، بوکس و شمشیربازی نمونه هایی از گروه اول هستند. ورزش های رهگیری، به هماهنگی بالای تمام اعضای بدن یا قسمت های درگیر در آن ورزش با وسیله ی مورد استفاده (مانند چوب بیسبال، دسته بدمینتون یا شمشیر) نیازمند است. در ورزش های ایستا، ورزشکاران در معرض تغییرات ناگهانی محیط قرار ندارند و در طول ورزش در حال خود تنظیمی هستند. مانند دو، شنا و تیراندازی. ورزش های راهبردی مانند بسکتبال، فوتبال، هاگی و راگبی، ورزش هایی هستند که بازیکن را ملزم به پردازش سریع اطلاعات پیچیده می کند. بازیکنان در این ورزش ها باید موقعیت و قصد هم تیمی ها و حریفان، وضعیت و مسیر توپ و استراتژی ها و تاکتیک های دفاعی و تهاجمی را به طور همزمان پردازش کنند. به نظر می رسد نقاط قوت شناختی ورزشکاران ورزش های رهگیری، کارکردهای دیداری-فضایی و سرعت پردازش آنها است. ورزشکاران ورزش های راهبردی در کارکردهای اجرایی عالی مانند حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی عملکرد قابل توجهی نشان می دهند. پردازش های دیداری-فضایی نقطه قوت ورزشکاران ورزش های ایستا معرفی شده است. بر اساس این گزاره ها میتوان استدلال کرد میان توانمندی های شناختی و عملکرد ورزشی بازیکنان ارتباط وجود دارد. برای مثال مطالعه ای در سال ۲۰۱۹، ۲۰۱۹ به بررسی ارتباط توانمندی های شناختی پایه و مهارت های حرکتی-ورزشی بازیکنان فوتبال ۱۱ تا ۱۳ سال پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد گستره توجه با مهارت دریبل و ظرفیت حافظه کاری با مهارت کنترل توپ همبستگی مثبت دارند.
تقویت عملکرد ورزشی با رویکرد شناختی
پژوهش های مختلفی اثر تمرینات شناختی بر عملکرد ورزشکاران را بررسی کرده اند. برای نمونه برخی پژوهش ها نشان می دهد تحریک مغزی می تواند یکی از راه های ارتقا مهارت های ورزشکاران باشد. تاثیر این روش در ورزش هایی مانند بسکتبال یا والیبال که نیازمند هماهنگی ادراک بصری و اجرای حرکات هدفمند هستند، بیشتر دیده شده است. پژوهش دیگری نشان می دهد تمرینات ادراکی-شناختی بر عملکرد ورزشی بازیکنان بسکتبال و فوتبال تاثیرگذار بوده است. عینک های واقعیت مجازی توانسته اند توانایی بازداری، تصمیم گیری و جستجوی دیداری بازکنان فوتبال را بهبود دهند. مطالعات دیگر اثربخشی تمرینات ذهن آگاهی، تصویرسازی و گفتگو با خود را بر عملکرد ورزشکاران تایید کرده اند. در این میان میزان اثربخشی روش های مختلف تمرینات شناختی محل بحث است. برخی محققان معتقدند تمرینات فیزیکی با در نظر گرفتن جنبه های شناختی (مانند تمرین تنیس روی میز) بیش از انجام تکالیف شناختی آزمایشگاهی (مانند تکلیف Go/NoGo) می توانند در ارتقا عملکرد شناختی بازیکنان نقش ایفا کنند. نتایج این چنینی بر این موضع تاکید می کنند که تمرینات شناختی ورزشکاران باید با موقعیت های دنیای واقعی و محیط فعالیت آن ها نزدیک تر و سازگارتر باشد. ازطرف دیگر برخی پژوهشگران از اینکه تاثیر تبلیغاتی اینگونه تمرینات از شواهد علمی موجود پیشی گرفته اند، ابراز نگرانی می کنند. از نگاه آنان باید میان این دو گزاره که تمرینات شناختی باعث ارتقا توانمندی های شناختی بازیکنان است و اینکه ارتقا توانمندی های شناختی لزوما عملکرد ورزشکار را در موقعیت های واقعی بهبود می بخشد؛ افتراق قائل شویم. این درحالی است که بیشتر پژوهش ها از محیط های ورزشی غافل شده اند و صرفا مداخلات و ملاک های ارزیابی خود را به چهارچوب های آزمایشگاهی محدود می کنند. در اصطلاح این دو را با انتقال نزدیک و انتقال دور (Near transfer vs. Far transfer) بیان می کنیم. انتقال نزدیک یعنی عملکرد شناختی فرد در تکالیفی نزدیک به تمرین شناختی دریافتی او بهبود پیدا کرده است. انتقال دور یعنی توانمندی شناختی کسب شده از زمینه تمرین به زمینه متفاوتی منتقل شود.
Neurotracker را در نظر بگیرید. این سیستم توانمندسازی و توانبخشی شناختی توسط مرکز تحقیقات کاربردی فاوبرت، وابسته به دانشگاه مونترال ارائه شده است. نوروترکر در واقع یک فعالیت سه بعدی دنبال کردن اشیا است. مطالعات متنوعی اثربخشی این ابزار را بررسی کرده اند. سازندگان آن نیز به همین مطالعات به عنوان ادله ای برای اثربخشی محصولشان ارجاع می دهند. پژوهش مروری واتر و همکارانش، قضاوت متفاوتی درباره این مطالعات دارد. آن ها مدعی اند حافظه فعال، توجه متمرکز، سرعت پردازش و بازداری احتمالا به کمک نورترکر تقویت می شود، اگر چه نتایجی که تاکنون در دسترس داریم، نتایج ضعیفی محسوب می شوند. نتایج مختلف ممکن است به دلیل خطای آماری مثبت کاذب، اثر دارونما، یکسان نبودن طرح پژوهش و تنظیمات آزمایشگاهی باشد. تنها یک مطالعه اثر انتقال دور را در مهارت تصمیم گیری برای پاس دادن (و نه سایر تصمیمات فوتبالی) در بازیکنان فوتبال گزارش کرده است. پیام این مقاله مروری برای مربیان ورزشی و بازیکنان چه خواهد بود؟ با توجه به این که زمان تمرین، زمان بسیار با ارزشی است، مهم است مربیان با دقت کافی به انتخاب ابزارهای توانمندسازی بپردازند.
از زاویه دیگر، رویکرد شناختی در ورزش درک درستی از نحوه تفکر و واکنش هر ورزشکار در سناریوهای مختلف به مربیان ارائه می کند. بر این اساس مربیان در یک چهارچوب کل نگر و یکپارچه می توانند رژیم های تمرینی متناسب با توانایی های فیزیکی و قوای شناختی هر فرد طراحی کنند.