ویلایانور س. راما چاندران، نورولوژیست هندی تبار، رئیس مرکز مغز و شناخت و استاد گروه روانشناسی و برنامههای تحصیلات تکمیلی علوم اعصاب در دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو است. راماچاندران در ابتدا به عنوان یک پزشک در دانشگاه استنلی آموزش دیده و پس از آن دکترای خود را از کالج ترینیتی در دانشگاه کمبریج گرفته است. او همچنین موفق به دریافت عنوانی افتخاری از کالج سلطنتی پزشکان شده است.
او در سال 1951 در تامیل نادوی هند متولد شد. پدر او مهندس بود و در سازمان ملل و سازمان توسعهی صنعتی و به عنوان یک دیپلمات در بانکوک تایلند کار میکرد. راماچاندران به مدارس انگلیسی بانکوک رفت و موفق به تحصیل در دانشگاه مادراس هند شد. پس از آن دکترای خود را از دانشگاه کمبریج کسب کرد. او دو سال بعد را مشغول به تحقیق شد. او در سال 1983 به عنوان دستیار پروفسور روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا منصوب گردید و در نهایت در سال 1998 به مقام استاد تمام دانشگاه رسید.
در سال 2005 او مدال هنری دیل را دریافت کرد و به عنوان عضو افتخاری انستیتو سلطنتی بریتانیا انتخاب شد. بقیهی افتخارات و جوایز او شامل گرفتن فلوشیپ از دانشگاههای آکسفورد و استنفورد، جایزهی سخنرانی ریاست جمهوری از آکادمی آمریکایی عصبشناسی، دو دکتری افتخاری، جایزهی سالانهی رامون وای کاخال از جامعهی بینالمللی عصبی روانپزشکی و مدال آرینز کاپرز از آکادمی سلطنتی هلند است.
در سال 2003 او موفق شد در برنامهی بیبیسی ریث به عنوان اولین پزشک/روانشناس از زمانی که توسط برتراند راسل در سال 1949 آغاز شده، سخنرانی داشته باشد.
در سال 1995 میلادی در بیست و پنجمین جلسهی انجمن علوم اعصاب به سخنرانی دربارهی مغز پرداخت.
اخیراً رئیس جمهور هند جایزهی دومین غیر نظامی و عنوان احترام در هند را به او اعطا کرد و مجلهی نیویورک تایمز نام او را در بین 100 نفر از تأثیرگذارترین افراد در دنیا قرار داد.
راماچاندران یک محقق شناخته شده است. او بیش از 180 مقاله در مجلات علمی منتشر کرده است. او نویسنده کتاب تحسینشده «فانتومها در مغز» بود که به 9 زبان زنده دنیا منتشر شده است. کتاب جدید او به نام «داستان مغز» در نیویورک تایمز در بین لیست پرفروشترینها قرار گرفت.
راماچاندران مدیریت یک گروه تحقیقاتی را در دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو که به عنوان مرکز مغز و شناخت شناخته شده است، بر عهده دارد. این گروه شامل دانشجویان و محققین از دانشگاههای مختلف است که وابسته به گروه روانشناسی دانشگاه است. اعضا باید مقالاتی در رابطه با ظهور نظریههای مرتبط با علوم اعصاب منتشر کنند.
راماچاندران اوایل کار خود را با پژوهش در رابطه با ادراک بینایی آغاز کرد، اما در حوزه آزمایشهای رفتاری مغز و اعصاب به عنوان بهترین محقق شناخته شد؛ آزمایشاتی که نهایتاً باعث تغییر در تفکرات ما درباره مغز شد. ریچارد داوکینز در گفتههای خود او را مارکوپولو علوم اعصاب نامیده است.
در اوایل سال 1990 راماچاندران بر روی مباحثی در حوزه سندرمهای عصبی مانند اندام خیالی، اختلال هویت و توهم کپگرس تمرکز کرد. تئوری اندام خیالی او برمیگردد به زمانی که یک دست یا پا قطع میشود و بیماران اغلب همچنان احساس حضور عضو از دست رفته را دارند. در این رابطه راماچاندران استدلالی دربارهی ارتباط بین اندامهای خیالی و پلاستیسیته عصبی در مغز بزرگسالان دارد. همینطور او به طور خاص بیان میکند نقشههای تصویر بدن در ناحیه حسیحرکتی قشر مغز پس از قطع اندام دوباره نقشهبرداری میشوند. او در ادامه تحقیقات خود به وسیلهی مگنتوانسفالوگرافی متوجه تغییرات قابل اندازهگیری در ناحیه حسیحرکتی قشر مغز یک بیمار دچار قطع عضو میشود. باید بدانیم که تحقیقات در رابطه با این تئوری همچنان ادامه دارد.
در سال 1997 راماچاندران به همراه همکارش ویلیام هیرستین مقالهای را در رابطه با تئوری اساس عصبی توهم کاپگرس منتشر کرد. توهم کاپگراس بدین معناست که فرد اعضای خانواده خود و نزدیکانش را به عنوان یک ربات میشناسد و احساسات خود را نسبت به آنها از دست میدهد. در این مقاله فرض بر این است که توهم کاپگرس شامل مشکلات مدیریت حافظه و همچنین قطع ارتباط بین تشخیص چهره و انگیختگی عاطفی میباشد. بر طبق این نظریه یک فرد مبتلا به این مشکل توانایی مدیریت خاطرات خود را از دست میدهد. او همچنین در مورد موضوع درک احساس متقارن مشارکت داشت و همینطور برای اختراع جعبهی آینه شناخته شد.
راماچاندران برای استفاده از روشهای تجربی با در نظر گرفتن فناوریهای پیچیده مانند تصویربرداری مورد توجه قرار گرفت. با وجود سادگی ظاهری در رویکردهای راماچاندران، او ایدههای جدیدی در مورد مغز ارائه داده است که الهامبخش دانشمندان فعال در حوزهی علوم اعصاب شدهاند.
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 3، پاییز 1396