اگر مایلید، آیندهای را تصور کنید که در آن لشکر ربات ها در جبههی جنگ میجنگند. هواپیماهای بدون سرنشین که سیستمهای هوش مصنوعی بر آنها نصب شده است، روزانه اهداف دشمن را پیدا کرده و در هم میکوبند. در برخی موارد، تعدادی از این هواپیماهای بدون سرنشین از بین میروند. همهی اجزای داخلی آنها طبق دستور کار عمل میکنند، اما هنگامی که مهندسین سیستمها را بررسی میکنند، کمبود انرژی (با وجود ذخایر کامل نیرو)، عدمتمایل به فعالیتهای روزمره و تمایل به خود تخریبی آنها را گزارش میدهند. اگر اینها انسان بودند، احتمالاً میگفتید که از افسردگی رنج میبرند. ولی اینها ربات هستند! بعضی از کارشناسان تصور میکنند که این ایده چندان بعید نیست، به ویژه هنگامی که شما در این مورد کنجکاو شوید که چه چیزی عامل اصلی تفکر یک انسان است.
مظنون اصلی پشت افسردگی در انسان، انتقال دهندهی عصبی سروتونین است؛ بی حالی، بی تفاوتی، نوسانات خلقی و غم و اندوه در این اختلال، همه، با کمبود این مواد شیمیایی در مغز مرتبط هستند. با وجود اینکه این ماده گاهی اوقات “هورمون شادی” نامیده میشود، ولی این بیشتر سادهانگاری است. سروتونین، مانند بسیاری از انتقال دهندههای عصبی (از جمله دوپامین شیمیایی که به همان اندازه اشتباه گرفته میشود)، در حقیقت نقش کلیدی در عملکرد کل مغز دارد. این ماده، به تمامی عملکردها از جمله خوابیدن، خوردن، فعالیتهای حرکتی و غیره کمک میکند، اما نقش اصلی را در فرآیند یادگیری بازی میکند.
البته هوش مصنوعی، در اصل یک ماشین یادگیری است. مهندسان این سیستمها را با انبوهی از دادهها تغذیه میکنند و این تعیین می کند که آنان انتظار دارند سیستم قادر به انجام چه کارهایی باشد. به عنوان مثال، تصاویری از سگهایی که با برند نژادهایشان برچسبگذاری شدهاند، برای آموزش AI جهت شناسایی یک نژاد ناشناخته سگ است، و AI از روی مثال یاد میگیرد.
طبق نظر دانشمند علوم اعصاب زاکاری ماینین، این همان چیزی است که سروتونین انجام میدهد. در ماه مارس، ماینین در یک سمپوزیوم NYU صحبت کرد که در آن احتمال افسردگی در هوش مصنوعی را مورد بررسی قرار داد. او در این مصاحبهی علمی توضیح داد: “سروتونین یک تعدیل کنندهی نورونی است، نوع خاصی از انتقال دهندهی عصبی که به سرعت پیام خود را به بخش بزرگی از مغز میفرستد. رویکردهای محاسباتی علوم اعصاب، سایر تعدیل کنندههای نورونی را به مثابه “دستگیرههای کنترل”، شبیه به آنچه که در AI استفاده میشوند، در نظر میگیرند. یکی از مهمترین دستگیرههای AI سرعت یادگیری است.”
زمانی که سرعت یادگیری شما افزایش مییابد، این قطعاً به منزلهی فرصت مناسبی است که به شما کمک میکند بیشتر یاد بگیرید. ماینین از مسافرت به خارج از کشور به عنوان یک مثال استفاده میکند. در این شرایط، تاریخ مصرف دانش قدیمی شما (مدل معمولی شما در جهان) به سر رسیده و باید آن را کنار بگذارید و یا دوباره آن را به روز کنید تا با شرایط جدید سازگار شود. قطعا موارد مشابهی برای هوش مصنوعی نیز مطرح میشوند.
اینطور نیست که ما روزی بخواهیم AI را با نوعی e-serotonin برنامهریزی کنیم، بلکه بیشتر مانند این است که اگر کاری کنیم که AI یاد بگیرد، این کار خیلی شبیه عملکرد سروتونین خواهد بود که ممکن است درست مانند ما عوارض جانبی خود را تجربه کند. ماینین میگوید: “ممکن است سروتونین فقط یک “معجزهی بیولوژیکی” باشد، اما اگر معلوم شود که در هر سیستم هوشمندی بخش مهمی از فرآیند یادگیری است، پس مطمئناً رباتها میتوانند شبیه آن را دریافت کنند.
رویاهای اندروید:
این یک بعد فلسفی هم دارد. برخی میگویند که برای درک واقعی احساساتی مانند شادی و غم، شما باید حتماً خود آگاه و هوشیار باشید. ما در انسانها آگاهی را به سختی درک میکنیم، تا جه رسد به رباتها. بنابراین، آیا AI آگاه هست یا اصلاً هرگز آگاه خواهد شد یا نه، یک سوال باز است.
اما هوتان اشرفیان، مدرس دانشگاه کالج لندن در بریتانیا که مقالات زیادی در مورد اخلاق در AI نوشته است، میگوید: اگر سیستم AI دچار افسردگی شود، این بدان معنی است که سیستم آگاه است. اشرفیان استدلال میکند که اگر این موجودات آگاه بتوانند بیماری روحی را تجربه کنند، “در آن صورت انسان بایستی برای انجام اقدام بشردوستانه در قبال درمان آنها متعهد باشد.” اما ما چگونه آنها را درمان خواهیم کرد؟ برنامهریزی مجدد یا تغییر سختافزار میتواند به طور قابل ملاحظهای آنها را تغییر دهد تا مشکلات اخلاقی خود را برطرف کنند. مراقبتهای پزشکی نیز نیازمند رضایت آگاهانه است. آیا AI قادر به کنار آمدن با عدم اطمینان خطرات درگیر هست؟
ما فقط در ابتدای مراحل انقلاب هوش مصنوعی هستیم، جایی که سیستمهای AI ما کارهای بزرگی مانند جستجو در پسزمینهها را به خوبی انجام میدهند، اما به هرصورت چیزهای خندهدار و بیدست و پایی مانند این ایدهها نیز برای لباسهای هالووین ارائه میشود. با این وجود، تا زمانیکه این سوالات صرفاً فرضی نیستند، زمان آنها نیز فرا میرسد. و آن زمان ممکن است زودتر از آنچه ما فکر میکنیم، بیاید.
احتمالاً اثرگذارترین کتاب در مورد اخلاق AI رمان فیلیپ دیک است که در دههی 1960 نوشته شده است.
این کتاب “آیا اندرویدها رویای گوسفند برقی میبینند؟” نامیده میشود.
Do Androids Dream of Electric Sheep?
اما شما احتمالاً آن را با عنوان فیلمی که از روی آن ساخته شده است، به یاد بیاورید: “Blade Runner”