تصور کنید، در هنگام نگارش این متن، نگارنده در رختخواب آرمیده است و به نگارش چنین متنی و کنار هم گذاشتن کلمات فقط “فکر میکند” و بدون آنکه هیچ دکمهای از صفحهی کلید کامپیوتر را لمس کند، این متن به لطف همراه و ملازم خود در اندک زمانی نوشته و ویرایش میشود. همراهی از جنس “هوش مصنوعی” که افکار نگارنده را میخواند و به جای او عمل میکند و کار را مطابق فکر او انجام میدهد. کمی به آن بیندیشید! تحقق چنین آرزویی شاید در نگاه اول تجملاتی و مصرفگرایانه به نظر برسد، اما اگر دست بر قضا، نگارنده صاحب افکار بسیار خاص و ارزشمندی باشد، یا در ذهن خود پاسخ یک مسأله را به دست آورده باشد که به کمک نوع بشر میآید، اما در عین حال به سبب معلولیت جسمی نمیتواند آنها را روی کاغذ بیاورد و یا حتی برای دیگری تقریر کند (مانند حالتی که بیماران ALS پیشرفته به آن دچار میشوند) تا به نیابت از خود نوشته شوند، چه؟ آیا بهره نبردن از چنین افکاری حیف نیست؟ آیا مجهز کردن انسان به چنین قدرتی بهصرفه نیست؟
تصور کنید که یک آدم آهنی همواره در کنار شماست تا به عنوان یک پیشکار به یاریتان بشتابد و در عین حال تماماً توسط ذهن شما کنترل شود. به نظر شما آیا بشر روزی به این دستاورد خواهد رسید؟ برای یک انسان عادی، فکر کردن به این رؤیا در مقولهی فانتزیهای کتب علمی-تخیلی و انیمیشنهای سرگرمکننده میگنجد، اما برای “ایلان ماسک” مجهز کردن بشر به چنین سلاحی تنها چند سال زمان، صدها میلیون دلار سرمایه، همکاری صدها دانشمند و استخدام هزاران کارشناس را میطلبد تا در “نورالینک” (neuralink) ذهن انسان را به هوش مصنوعی “پیوند” بزند. مردی که فانتزیهای تخیلی را به واقعیت تبدیل میکند، اینبار به دنبال نوعی از پیوند اعضاست که در تاریخ بشریت سابقه ندارد. همانگونه که او الهام بخش فانتزیبازان و نویسندگان برای خلق شخصیت آدم آهنی بود. این بار اما او در اندیشهی ظهور در قالب آدم آهنی در علم شناختی است!
خوی کارآفرینی
” یکی از برنامههایم این است که روی سیارهی مریخ بمیرم. حیف نیست روی زمین بمیرم؟” همین یک جمله از ایلان ماسک برای کسی که با افکار او آشنایی ندارد کافیست تا به عمق جاهطلبی او پیببرد. او معتقد است که تا سال 2040 آدمی میتواند در سیارهی مریخ تمدن تشکیل دهد، ایدهای که آن را در استارتاپ معروفش به نام “space X” پیگیری میکند و تسخیر منظومهی شمسی را در سر دارد.
هر یک از ما ممکن است در هنگام قفل شدن در ترافیک شهری بیقرار شویم، اما تنها ایلان ماسک است که در 17 دسامبر 2016 هنگامیکه در ترافیک حوصلهاش سر رفته است، ایدهی تأسیس “boring company” به ذهنش خطور میکند و آن را در همان لحظه توییت میکند و اندکی بعد آن را محقق میکند تا با ساخت مدل خاصی از تونلهای بین شهری، زمان تردد شهروندان از یک مسیر پر ترافیک به یک دهم کاهش پیدا کند. چنین ایدهای از ایلان ماسک آن هم در زمان بیحوصلگیاش، که به عقیدهی کارشناسان تنها 2درصد از وقت و سرمایهی او را به خود اختصاص داده است، اساساً برای ماسک ایدهای دمدستی است، اما باعث استخدام هزاران نفر برای تحقق پروژههای این شرکت شده است. از همین مثال میتوان استدلال کرد که در ایدههای بلندپروازانهتر او چه حجمی از انرژی نیروی انسانی در حال مصرف است و چه طیف گستردهای از استعدادهای انسانی در سایهی این ایدهها شکوفا میشوند!
تکوین ایدهها و بلندپروازیها
در مواجهه با ایلان ماسک با انسانی روبرو هستیم که تماماً از جنس آینده است. مردی که تشکیل تمدن در مریخ، همهگیر شدن استفاده از ماشینهای الکتریکی، رساندن آلودگی محیطی به کمترین مقدار، دسترسی ساکنین تمام نقاط کرهی خاکی به اینترنت پر سرعت، کاهش زمان سفر از واشنگتن به نیویورک به 40 دقیقه تنها گوشهای از ایدههای بلندپروازانهی اوست. بنابراین در سفر زندگی او باید به دنبال نقاط عطف و تأثیرگذار بگردیم.
دوران کودکی و نوجوانی ایلان ماسک در آفریقای جنوبی با خواندن کتابهای علمی-تخیلی آیزاک آسیموف، نویسندهی روس گره خورده بود. او نیز مانند هر کودک دیگری از خواندن این کتابها به وجد میآمد، اما بهجای لذت بردن در لحظه، به فکر تحقق این فانتزیها در زندگی واقعی افتاد! علاقهی او به کامپیوتر والدینش را مجاب کرد تا در سن ده سالگی برای او رایانه تهیه کنند و او تنها هنگامی که 12 سال داشت موفق شد یک بازی کامپیوتری به نام “blastar” را طراحی کند که یک سایت اینترنتی آن را 500 دلار خرید.
اولین تفکر تأسیس و راهاندازی یک مجموعه در سن نوجوانی به ذهن او خطور کرد؛ هنگامیکه قصد داشت به همراه برادرش یک کلوپ بازیهای کامپیوتری را تأسیس کند که با مخالفت والدینش روبرو شد. تحصیلات او در دانشگاه مؤید این نکته است که برای تبدیل شدن به یک کارآفرین بزرگ میزان زیادی از تحصیلات دانشگاهی لازم نیست. او که کارشناسی فیزیک و کارشناسی اقتصاد را گذرانده بود، تنها دو روز پس از شروع تحصیل دکترای فیزیک (گرایش انرژی) در دانشگاه استنفورد آن را رها کرد و به کار و کارآفرینی روی آورد! اندکی بعد، او نرمافزاری را برای توزیع روزنامهها در سطح شهر به نام Zip2 طراحی کرد که در سال 1999 موتور جستجوی Alta vista آن را به ارزش 300 میلیون دلار از او خرید! سرمایهای که دستمایهی تحقق رؤیاهای او شد. با اینکه او از تحصیل فیزیک انرژی انصراف داد، اما بزرگترین ایده در خصوص استفاده از راکتور خدادادی انرژی در آسمان یعنی خورشید را محقق کرد تا ویزیتورهای شرکت او به نام “solar city” در سال 2014 روانهی کوچه و خیابان شوند و با نصب پنلهای خورشیدی روی سقف خانهها، انرژی را با هزینه و آلودگی کمتر برای شهروندان فراهم کنند. شرکت تسلا موتور که او تأسیس کرد با کار شبانهروزی پرسنل به مدت 120 ساعت در هفته، در سال 2018 به سقف تولید 5000 خودرو در هفته رسید. خودروهایی که با استفاده از انرژی خورشیدی، به سرعت بشر را از شر آلودگی سوختهای فسیلی در امان نگه میدارد. او در گذر عمر 48 سالهی خود تا کنون ایدههای فراوانی داشته است که همگی انسانها را برای زیستن در آینده آماده میکند. ماسک در اکثر مصاحبههای خود علاقه دارد که به مخاطبان القا کند که شکست و باختن اجتنابناپذیر است، شکست به خودی خود هرگز بد نیست، اما عبور نکردن از هر شکست افتضاح است! با چنین نگرشی او چهلمین مرد ثروتمند دنیا و بیست و پنجمین مرد قدرتمند دنیا شده است.
چالش هوش مصنوعی
سرمستی ناشی از به بار نشستن ایدههای جاهطلبانه و یا به دست آوردن سرمایههای فراوان که از استارتاپهای او خصوصاً تسلا موتور به دست میآمد، ایلان ماسک را به ایراد نظریههای بزرگتری واداشت. او که همواره به فکر دفاع از نسلهای آینده است، معتقد است که هوش مصنوعی برای آدمی یک تهدید به حساب میآید! ممکن است روزی فرا برسد که ماشینهای هوشمند به قدری پیشرفت کنند که انسان را جا بگذارند و بشر را بردهی خود سازند و انسان به حیوان خانگی این گونه موجودات تبدیل شود! ممکن است چنین ترسی به بینندگان سریالهای تخیلی با این محتوا مثل west world دست بدهد، اما این موضوع چالش اساسی فلسفهی ایلان ماسک است، به حدی اساسی که او را به فکر تأسیس استارتاپی به نام “Open Al” کرد، که از دل آن استارتاپ “neuralink” بیرون آمد. دو پروژهای که ایلان ماسک را برای مبارزه با هوش مصنوعی در جنگ جهانی سوم مجهز میکند! از این رو نام ایلان ماسک با آینده گره خورده است و گزارشگران و نویسندگان تراز اول را به نوشتن از او وا میدارد. قهرمانی برای آینده!
آغاز مبارزه
ایلان ماسک مبارزه را با شناخت دشمن فرضی آغاز کرد. در سال 2017 که هوش مصنوعی در رقابتهای ورزشی و شناختی به کرات توانست انسانها را شکست دهد، ایلان ماسک دلشوره گرفت. “Open AI برای دفاع از بهترین ورزشکارانمان در رقابت با هوش مصنوعی به یاری آنها خواهد شتافت!” این توییت ماسک در 12 آگوست 2017 به خوبی از دغدغهی او درباره تهدید هوش مصنوعی پرده برمیدارد.
به عقیدهی ماسک، هوش مصنوعی به طرز افسارگسیختهای در راستای نظام سرمایهداری در حال پیشرفت است و شرکتهایی مثل اپل، آمازون، مایکروسافت و گوگل بیپروا از آن استفاده میکنند و به گسترش آن دامن میزنند، بدون آنکه متوجهی پتانسیل تهدیدآمیز آن باشند.
از این رو ماسک دست به تأسیس Open Al زد که در آن به بهترین متخصصان و پژوهشگران هوش مصنوعی این امکان را میدهد تا تحقیقات خود را انجام دهند و با حمایتهای مالی و اجتماعی فراوان، آنها را از خطر سوگیری نتایج تحقیقاتشان یا تأثیرگذاری هر عامل اجتماعی و سیاسی بر آن نتایج مصون میدارد. همچنین این شرکت با به کارگیری تیمهای تخصصیْ چارچوب عمل یا شیوهنامهی تحقیق در هر یک از حوزههای هوش مصنوعی را فراهم میکند تا تحقیقات مستقل پژوهشگران در مسیر صحیحی قرار بگیرد، مسیری که انسانها را از شورش رباتهای هوشمند در امان میدارد!
اما نگرانی ماسک از قدرت گرفتن هوش مصنوعی تا چه اندازه جدی است؟ برخی منتقدان ماسک معتقدند که نگرانی او از شورش ابررباتهای هوش مصنوعی به همان اندازه پوچ است که نگران انفجار جمعیت در سیارهی مریخ باشیم! برای ماسک تشکیل تمدن انسانی بر روی مریخ و ساخت ماشینهای الکتریکی منطقی است، اما آخرالزمان انسانها به دست روباتها منطقی نیست!
در این میان موافقین با این عقیده بیان میکنند که نباید از پتانسیل آسیبرسانی غیرعمد و حتی عمدی رباتها غافل شد. فرض کنید برای عدهای از رباتها برنامهای نوشتهشود که “کرهی زمین را از زبالهها پاک کن” یک انتخاب برای روبات این است که زبالهها را در هر نقطهای که رؤیت شوند، جمعآوری کند. انتخاب دیگر این است که “انسانها عامل تولید زبالهها هستند، پس اگر نابود شوند دیگر زبالهای تولید نمیشود. پس انسانها را نابود کن”. Open Al در تلاش است تا با کنترل هوش مصنوعی مانع تحقق سناریوی دوم شود و امنیت استفاده از هوش مصنوعی را تأمین کند تا “ربات ها دقیقاً آنچه را بخواهند که ما میخواهیم”.
پیشبرد پروژههایی مثل آلفا-زیرو ثابت کرد که هوش مصنوعی میتواند بسیار سریعتر از انسان عمل کند و اشتباهات خود را تصحیح کند و حریفی سرسخت برای بهترین عملکردهای شناختی انسان باشد. خوشبختانه تاکنون قدرت ریسکپذیری بیشتر انسان و حافظهی بلندمدت او عوامل موفقیتش در این رقابت بودهاند.
ورود به دنیای کوچکها
کاسپاروف نابغهی شطرنج در مورد جدال میان هوش مصنوعی و انسان میگوید: “مسابقهی میان انسان و انسان، انسان و هوش مصنوعی و هوش مصنوعی با هوش مصنوعی جذاب است. اما باید منتظر بمانیم تا ببینیم نتیجهی رقابت هوش مصنوعی با موجودی که ترکیبی از انسان و هوش مصنوعی است چه خواهد شد؟” اگر نگاهی به پروژههای ایلان ماسک بیندازیم، همهی آنها با سطح وسیعی سر و کار دارند. سفر در فضای بیکران سیارهها، برقراری ارتباط از راه دور از ورای ماهوارههایی که در شعاع چند هزار مایلی زمین قرار گرفتهاند، کندن تونلی طولانی بین واشنگتن و نیویورک! اما در سال 2016 ایدههای ایلان ماسک با دنیای میکروسکوپی سلولهای کوچک عصبی گره خورد و کسب و کار جدیدی به نام نورالینک استارت خورد! پروژهای که دانشمندان درگیر در آن معتقدند که با آن میتوان تحولی در درمان برخی از بیماریهای عصبی ایجاد کرد. اما نگرش ایلان ماسک به آن جاه طلبانهتر از این حرفهاست. او با ایجاد چنین پیوندی میان مغز انسان و هوش مصنوعی در نظر دارد که هوش مصنوعی را به خدمت انسان دربیاورد و مانع بال و پر گرفتن آن شود!
ایدهی وصل کردن مغز انسان به کامپیوتر برای کنترل کردن هوش مصنوعی، ایدهای بود که کمپانی هایی مثل Kernel و Paradromic پیشتر به آن دست زده بودند، اما آنها هرگز جاهطلبی نورالینک را ندارند. مشکلی که تکنولوژی مدارهای واسط مغز و ماشین (BCI) با آن دست به گریبان هستند، شامل پهنای باند کوچک و روشهای تهاجمی برای وصل کردن مغز به ماشین میشود. تا قبل از نورالینک، سازندگان توانسته بودند حداکثر از دو هزار نورون درون مغز دستورالعمل کار ماشین یا کامپیوتر را دریافت کنند. چنین رقم اندکی بین صد میلیارد سلول عصبی هرگز برای ماسک قانعکننده نیست.
پیوند مغز و هوش مصنوعی
نتیجهی نهایی پروژهی نورالینک همزیستی انسان با هوش مصنوعی است. نورالینک بی آنکه بداند در حال تحقق آرمانهای فیلسوفی به نام اندی کلارک است که راه ارتباط انسان با ماشین را در مغز جستجو میکرد.
“نورالینک از ناکجاآباد نیامدهاست، سالها تحقیقات علمی پشتیبان آن است. ما روی شانهی غولها ایستادهایم” هوداک از اعضای تیم علمی پروژه بر این اعتقاد است. با بجا ماندن عدهی زیادی مجروح از جنگ افغانستان و عراق، DARPA، از زیرمجموعههای وزارت دفاع آمریکا، به تکاپو افتاد تا از تحقیقات توانبخشی شناختی با استفاده از هوش مصنوعی حمایت کند، در نتیجه ساخت پروتزهای مصنوعی که تحت کنترل مغز باشند رواج پیدا کرد.
اما همهی این پروژهها به میزان کافی کامل نبود، چراکه فقط بخش کوچکی از نورونها در منطقهی خاصی از مغز مثل قشر حرکتی را درگیر می کرد. همچنین فرآیند کاشت الکترودها در مغز برای ثبت فعالیتها و دستور گرفتن از آنها بیش از حد تهاجمی بود و با زیست طبیعی سلولهای بدن منافات داشت و امکان واکنش بدن به این جسم بیگانه را بالا میبرد.
اما راهکاری که نورالینک ارائه میدهد، ساماندهی تمام این الکترودها به سان مهرههای یک گردنبند است که آن را از طریق عروق مغزی در کف مخ جاسازی میکنند و از نقاط گستردهای از قشر مخ اطلاعات را جمعآوری میکند و عمده آسیب، ایجاد چند سوراخ در جمجمه به وسیلهی یک ربات شبیه چرخ خیاطی است! پهنای باند بیشتر با آسیب کمتر! چنین طراحی زیبایی، انسانهایی که چنین گردنبندی در مغزشان پوشیدهاند را از رباتها جلو میاندازد و آنها را تحت استیلای انسان قرار میدهد و آینده را با امنیت بیشتری به ایلان ماسک تقدیم میکند تا جولانگاه جاهطلبیهای بیشتر او باشد!
منبع: مجله مغز و شناخت، شماره 9، بهار 1398